بازگشت به صفحه اصلی                             

علیه تبعیض   
سازمان دفاع از حقوق زن در ایران

 

 
 

از فاشیسم تا سادیسم، نگاهی به کهریزک بازتولید نوین جمهوری سالو

 

     " آینا قطبی یعقوبی"

    

سال 1944، قصر سیلینگ، جمهوری سالو، ایتالیا (1)

 

گروهی از ماموران فاشیست، جوانان روستاهای حومه خود را برای تشکیل جمهوری سالو دستگیر می کنند. این دستگیری ها به دستور چهار فرد ثروتمند و صاحب قدرت اجرایی صورت می گیرد: رییس جمهور، اسقف، دادستان و یک دوک.

آمرین از میان این جوانان 9 دختر و 9 پسر را انتخاب کرده با خود به قصر سیلینگ می برند. قصری دورافتاده و پنهان در میان کوهستان. دنیایی به غایت انتزاعی و مسدود مکان که کسی را یارای ورود به و یا خروج ازآن نیست. آنها در این قصر یک جمهوری سادیستی به نام جمهوری سالو را به مدت 120 روز بنیان می نهند.

 برطبق قانون اساسی سالو سه مرحله از برنامه های اجرایی در این مدت پیش روی این جوانان قرار می گیرد. مرحله اول،  محفل جنون (2)نامیده می شود. در این مرحله برای جوانان داستانهای اروتیک روایت می شود و در حین این روایات،  آنها را کتک زده، برروی آنها ادرار کرده و به شیوه های خشونتباری به آنها تجاوز می کنند. 18 دختر و پسر جوان مجبورند تا به شیوه حیوانات بر روی چهار دست و پا حرکت کرده و برای غذا التماس کنند.

مرحله دوم، محفل مدفوع(3) است که در این محفل، جوانان مجبور به خوردن مدفوع شده و همچنین موظف هستند تا میزان مدفوع خود را کنترل کنند، چرا که رفتن به توالت منوط به اجازه عاملین خشونت است. اجازه ای که به ندرت صادر می شود.

مرحله سوم و آخرین مرحله، محفل خون(4) نام دارد. در این قسمت افرادی که از قوانین سرپیچی کرده و به طور کامل به جمهوری سالو، تن نسپرده اند، مجازات می شوند. عقوبتی سخت که به مرگ می انجامد. از تجاوز گرفته تا بریدن زبان و کندن پوست سر و حلق آویز کردن.(5)

سال 1388، سوله کهریزک، ایران

گروهی از جوانان در خیابان های تهران به جرم اعتراض به نتیجه انتخابات دستگیر شده و به سوله کهریزک، مکانی دور افتاده و محصور در بیابان برده می شوند. فضایی مخوف و مسدود مکان بدون امکانی برای ورود و خروج.
جوانان دستگیر شده، مجبور به شنیدن روایات شنیع پورنو درباره خود شده، کتک می خورند. امکانی برای رفتن به توالت ندارند و در بسیاری موارد بنا به گفته آزاد شدگان مجبور می شوند تا مدفوع بخورند و یا به سر و صورتشان مالیده می شود.(6) بارها مورد تجاوز قرار می گیرند از آب و غذا خبری نیست و بسیاری در این مدت می میرند.


بدن های مطیع و رام سنگ بنای جوامع فاشیستی
 
آنچه در هر دو نمونه بالا مشترک است، تجاوز است و تحقیر مکرر تن. شکستن حریم حرمت بدن جوانانی که اغلب از نظر سنی زیر 25 سال هستند.  اما مسئله شایان توجه آن است که چرا برای تنبیه و مجازات از تجاوز استفاده می شود و  کارکرد تجاوز و تحقیر تن به عنوان نوعی ابزار تنبیهی چیست؟

تجاوز گونه ای از عمل جنسی است که برخلاف میل و اراده فرد و به واسطه انواع مختلفی از فشارهای جسمی و روحی به قربانی تحمیل می شود. تجاوز اولین و بدیهی ترین حق یک فرد که حق او بر بدن خود است را در هم می شکند. انسان به عنوان مالک بدن خویش در مواجهه با تجاوز به مفعولی صرف بدل می شود که هیچ حقی نسبت به بدن خود ندارد و بدیهی است فردی که حتی قادر به کنترل بدن خود نباشد، دچار حالتی از سرخورگی و شی شدگی می شود که می تواند او را ذره ذره از هویت فردیش خالی کند. انسان شی شده، انسان خالی از هویتی است که دیگر نمی تواند به امور عادی و جاری خارج از خود به آسانی واکنش نشان دهد.

این شی شدگی انسانی، خواسته همیشگی جوامع سرمایه داری و همچنین جوامع فاشیستی بوده و هست.  ساختن و تولید کردن اشیایی که همچون ماشینهای کارخانه ها قابلیت برنامه ریزی و به نظم در آوردن، داشته باشند. هانا آرنت معتقد است:" تماميت گرايي به سمت سلطه خودکامانه بر انسان ها نمي رود، بلکه به سمت نظامي مي رود که انسان ها در آن بي رنگ اند. قدرت مطلقه تنها در جهاني ميسر است و پا بر جا مي ماند که از عکس العمل هاي غير ارادي و شرطي تشکيل شده باشد، از عروسک هاي خيمه شب بازي اي که هيچ اثري از واکنش فردي در آن ها نمانده است."(7)

در حقیقت سلطه بر بدن و امکان دستکاری در آن به عنوان ابژه گسترش عرصه های قدرت و کنترل، دستاوردی متعلق به عصر روشنگری است که با صنعتی شدن جوامع و لزوم داشتن نیروی کار و مصرف کننده مطیع به اوج خود می رسد. در این میان  حکومت های فاشیستی نیز بدن های ساخته شده را به عنوان بهترین ابزار برای بقای خود کشف می کنندد. انسان تهی شده از هویت فردی که با پروپاگاندای عظیم قدرت به عرصه تاخت و تاز سیری ناپذیر سیاستمداران بدل می شود.

فوکو در این باره می گوید:" انسان_ ماشین هم تقلیل مادی گرایانه روح بود و هم نظریه کلی رام کردن و در مرکز این دو، مفهوم اطاعت حکمفرما بود که بدن قابل دستکاری و اداره شدن را به بدن تحلیل پذیر پیوند می داد. بدنی مطیع است که فرمانبردار باشد. قابل استفاده باشد. قابل تغییر و تکمیل باشد." (8)

این چنین است که سازو کارهای قدرت به ساخت و ساز بدن های جدید و در نتیجه انسان-ماشین های جدید دست می زنند. انسان شی شده ای که بهترین مصرف کننده کالای سرمایه داری و پروپاگاندای ایدوئولوژیک است. البته این سازو کارها انواع مختلفی از عملکرد را بسته به نوع نیاز جوامع، شامل می شوند. از تبلیغات وسیع برای جراحی های پلاستیک و تغییر ساختمان بدن برای رسیدن به الگوی انسان ایده آل گرفته تا تجاوز جنسی برای کشتن اراده فرد.

  اما روند همین مکانیزم تبدیل انسان صاحب اراده به ماشین قابل کنترل به کمک ابزار تجاوز جنسی در جوامع پدرسالار سنتی همانند ایران که مفاهیمی چون بکارت و ناموس جزء مهمی از ساز و کارهای ارزشی آنها را شامل می شود، سریع تر و عمیق تر نیز هست. قربانی تجاوز در چنین جوامعی در کنار فرو ریختن هویت فردی و درهم شکستن شخصی خود، باید که رو در روی نظام ارزش مدار نیز بایستد. نظامی که او را تنها یک قربانی صرف نمی بیند بلکه بدن و فردیتش را به عرصه های ممنوعه و با تقسیم بندی ناپاک نیز سوق می دهد.عرصه هایی که امکان درمان و بازسازی و حتی زیستن  و ادامه دادن را از فرد قربانی سلب می کند.

 پازولینی سالو را در نقد جامعه فاشیستی ایتالیای زمان موسولینی ساخته بود. او در این فیلم کوشید تا تمامی وجوه سلطه یک ساختار تمامیت طلب را بر افراد نشان دهد. ساختاری که بیش از دویست سال پیش ساد، به خوبی آن را به نمایش در آورده بود. ساختاری که امروز نیز در گوشه گوشه جهان از ابوغریب گرفته تا کهریزک، همچنان برقرار است و  به حیات خویش ادامه می دهد.


میدان زنان