بازگشت به صفحه اصلی                             

علیه تبعیض   
سازمان دفاع از حقوق زن در ایران

 

 



انترناسیونال ۳۱۶
 


كمپينها و "رهبرانی" كه سي سال ديرتر آمده اند!

 

  "مينا احدي"

   


آن زمان كه خميني فرمان حمله به زنان را به سگهاي حزب اللهي داد,اينها آنطرف خط ايستاده بودند,آنهنگام كه هزاران زن شجاع فرياد "نه روسري و نه توسري" سر داده و شجاعانه جنگيده و جان باختند,اينها اندر فوايد روسري در"آزادي" زنان نوشتند ,آنزمان كه بر سر و صورت زنان اسيد پاشيده و با پونز حجابها را بر سرمان محكم ميكردند,اينها نوشتند كه حجاب چندان بد نيست و پاي زن را به جامعه باز ميكند,آنزمان كه خاتمي با لبخندي برلب و عبايي حرير,زنان را سنگسار ميكرد,اينها مشغول "اصلاحات بازي" بوده و از فمينيسم اسلامي دفاع ميكردند,وقتي كمپين هاي جهاني عليه سنگسار و اعدام شكل گرفت,اينها با آخوندها گپ ميزدند و از آنها گدايي اندكي اصلاحات را ميكردند,ووقتي امروز در خيابانها ندا و نداها به پا خاسته و عليه همه اين بساط ضديت با زن و حكومت فاشيست اسلامي مي جنگند و جان مي بازند,اينها از دوره آغاز كمپين ها و لم دادن به كمپين يك ميليون امضايشان حرف ميزنند. اختلاف فاز موجود بين اين "زنان مدير و مدبر" با زن فعال و رهبر اعتراضات ميليوني در خيابانها,با زن منزجر از حكومت و آخوند و ملا و منبر٬با ميليونها زن مخالف جمهوري اسلامي, نه معرفتي بلكه سياسي است. اينها بخشي از جنبش ملي اسلامي و از دخترعموهاي حكومتيها هستند. كمدي دراماي اين داستان اما اينست كه اين زنان "هميشه مسلمان" مدال "رهبري" جنبش زنان را به سينه خود الصاق كرده و با آن در كنفرانسهاي بين المللي پز ميدهند. آنها در همه جا از "مردم مسلمان" ايران و "زن مسلمان ايراني" حرف زده و به هوداران مالتي كالتراليست و دوستداران "ايران هميشه اسلامي" اطمينان خاطر ميدهند كه در ايران قرار نيست انقلاب شود,قرار نيست حكومت اسلامي سرنگون شود,قرار است كم كم و در يك پروسه,تغييراتي! حاصل شود.اگر بايد به اينها پرداخت بدين دليل است كه اينها عامدانه شروع جنبش زنان در ايران را به سه دهه بعد ازقدرت گرفتن لمپن هاي اسلامي در ايران و روز از خواب پريدن خودشان وصل ميكنند. آري سخن از "رهبران" فرصت طلبي است كه با يك اختلاف فاز سي ساله پشت سر جنبش برابري طلبانه زنان حركت ميكنند و ادعاي جلودار بودن اين صف را دارند. سخن از شيرين عبادي و شركا است,سخن از مدعيان رهبري جنبش زنان, سخن از كمپين يك ميليون امضا است.



ايران در تب و تاب يك انقلاب عظيم انساني عليه حكومت و قوانين ارتجاعي و وحشيانه اسلامي ميسوزد. در صف اول تظاهراتها زنان و جواناني را مي بينيم كه رهبري اين حركات را در دست دارند و در صف ميليوني تظاهراتها,شكسته شدن عملي ديوار آپارتايد جنسي و شكسته شدن عملي تابوهايي را مي بينيم كه زن را نيمه انسان و هيچ حساب ميكرد. اينجا ديگر كسي اهميت نميدهد شعار دهنده و حركت كننده در اول صف زن هست يا مرد,اينجا فعالترينها و شجاع ترين و بانفوذ ترين ها در اول صف حركت ميكنند و زنان در بسياري از تظاهراتها در صف اول ايستاده اند. اين نوك كوه يخي است كه بسياري آنرا ناديده گرفته و يا سعي در پرده پوشي آن كردند. اين بروز يك جنبش عميق اجتماعي در بطن جامعه ايران است: جنبش اعتراضي عليه قوانين و سنتهاي ضد زن اسلامي، جنبش دفاع از حرمت و انسانيت زنان,جنبش جوانان براي خلاصي فرهنگي,جنبش مردم ايران عليه حكومت جنايتكار اسلامي.
 


جنبش انقلابي مردم در ايران,در يك جامعه اي كه در آن سي سال يك حكومت قرون وسطايي اسلامي حاكم بوده,پيامهاي بسيار درخشنده اي را به دنيا صادر كرد. يكي از اين پيامها همين بود كه جامعه ايران با زن ستيزي و خفت و خواريي كه حكومت سعي كرد به زنان تحميل كند,هيچگاه نساخت و هيچگاه اين فرهنگ و سنتهاي زن ستيز را هضم نكرد. بويژه اين جنبش به دنيا نشان داد كه زنان و دختران,قربانيان اين حكومت,كسانيكه از اولين روز حيات اين حكومت جنايت و نكبت اسلامي,حمله ها متوجه آنها بود ,يك روز از پاي ننشسته و از همان اولين فرمان ارتجاعي خميني جلاد در سال ۵۹ ,به پا خاسته و جنگ با اين حكومت را آغاز كردند.



دوره اخير مبارزات مردم و زنان در ايران به دنيا نشان داد كه زنان در ايران عليه همه قوانين و همه سنتهاي ارتجاعي اسلامي هستند و در اين دنيا و در اين قرن همه آزادي و رهايي و همه برابري را ميخواهند كه در دنيا زنان و مردان آزاده براي آن جنگيده و پيش رفته اند. اين يك خط بطلان كامل به تزهاي رنگارنگ نسبيت فرهنگي و به مدافعين و طرفداران تزهايي نظير " زن مسلمان" و " عدم تناقض اسلام با حقوق زنان" و " ما كشور اسلامي هستيم" و " اصلاحات در اسلام و حكومت اسلامي ممكنست " بود.
 


در هياهويي كه اين روزها در بررسي و يا در دفاع از جنبش اعتراضي و انقلاب مردم در ايران در جريان است,در عين حال از دوستان مونث دوم خردادي و هميشه طرفداران اصلاحات در حكومت اسلامي,مي شنويم و ميخوانيم كه با گشاده دستي جنبش برابري طلبانه و شجاعانه و حق طلبانه زنان و حضور فعالانه زنان در اين حركت اعتراضي را به جيب خود و كمپين يك ميليون امضايشان ريخته و ابايي ندارند كه در مورد تاريخ تحولات جنبش زنان و آكتورهاي اين حركت ,حقايق را كاملا وارونه جلوه دهند.



از نوشته يكي از اين دوستان چند نمونه را انتخاب كرده ام و آنرا مشت نمونه خروار ميدانم كه بايد به آن پاسخ داد.
 


عسل اخوان در تاريخ ۲۵ اوت ۲۰۰۹ در مقاله ای سه سال پس از كمپين يك ميليون امضا نوشته است:



"اول کلمه آزادی بود، بعد توسری آمد و سرانجام دوران "هم روسری هم توسری" آغاز شد اکنون عصر گسترش کمپین ها فرا رسیده".



اين توضيح يك نفراز آنسوي خط است. كسي كه در اطرافش و در بيت امام و رهبري و آحوندهاي حاكم در اوايل تسلط حكومت اسلامي, كلمه آزادي را شنيده و سپس هم روسري و هم توسري و الان در همان منازل صحبت از كمپين است! او خبر ندارد كه در روزهايي كه در منازل آنها كلمه آزادي رايج بود,به منازل ما حمله ميكردند و ما را و عزيزان ما را دستگير كرده و جسدشان را تحويل ميدادند. نميداند كه با شعار هم روسري هم توسري اين طرف خط,شعار نه روسري نه تو سري ,سرداديم و در آغاز با چاقو مردان ريشو به ما حمله ميكردند و سپس كلاشينكف آوردند و ما را تار و مار كردند. و بويژه نميداند و يا بهتر ست بگويم ميداند و پرده پوشي ميكند كه دوران كمپين ها از دو دهه پيش آغاز شده است.



من اگربخواهم در يك پاراگراف تاريخ اين دوره را خلاصه كنم چنين ميگويم:



اول يك انقلاب عظيم عليه ديكتاتوري شاه بود و سپس شكست اين انقلاب با حمله ضد انقلاب اسلامي و سپس فرمان "يا روسري ,يا توسري" خميني رهبر ضد انقلاب اسلامي و پاسخ ما زنان اينور خط "نه روسري نه توسري" بود و بعد از آن دوران مبارزه گسترده ميليونها زن در گوشه هاي اين جامعه در خانه و مدرسه و دانشگاه و خيابان و كمپين هاي جهاني عليه سنگسار و اعدام و زن ستيزي و دوران برهم زدن آپارتايد جنسي در عمل آغاز شد و امروز روز مبارزه براي سرنگوني حكومت اسلامي است.
 


در همين پاراگراف كوچك,فشرده و چكيده تفاوتهاي ما را مي بينيد. سوال اينست كه در دوره "كلمه آزادي" و دوره هم روسري و هم توسري,هيچ حركتي نبود؟ هيچ كمپيني آغاز نشد,هيچ مقابله اي نبود؟ يكباره ازسه سال قبل دوره كمپين ها آغاز شد؟ بيش از سه دهه فقط قدر قدرتي حكومت اسلامي بود؟ زنان در اين دوران طلائي هيچ نگفتند و هيچ نكردند,تا چرت فعالين كمپين يك ميليون امضا پاره شد؟ آيا اين تاريخ جنبش زنان در ايران است؟ يا تاريخ بخشي از حكومتيها,بخشي از زناني كه همسرانشان در قدرت سهيم بودند و پسر عموهايشان در قدرت بودند؟



ايشان ادامه ميدهند:

"کمپین یک میلیون امضا سه ساله شد، اگر بگوییم کارنامه جنبش زنان طی این سه سال وزین تر و درخشان تر از تمامی سالهای پس از انقلاب بهمن ۵۷بوده است سخنی به گزاف نگفته ایم. هیچگاه طی تمام این سالها – حتی پیش از انقلاب که فعالین جنبش زنان از آزادی بیشتری برخوردار بودند – مطالبات و خواستهای زنان اینگونه به عمق جامعه نرفته بود، به جرأت می توان گفت جنبش زنان در ایران معاصر را می توان به دو دوره قبل و بعد از کمپین یک میلیون امضا تقسیم کرد."



اين ادعاي پوچ را به دقت بررسي كنيد. از نظر ايشان,در دوره بعد از جمهوري اسلامي ايران هيچگاه كارنامه مبارزات زنان وزين تر از روز تولد كمپين يك ميليون امضا نبوده؟ هشت مارس هاي سالهاي ۵۷ و ۵۸ چه,مبارازت ميليوني زنان عليه حجاب چه,برگزاري مداوم مراسمهاي هشت مارس در شهرها و مراكز دانشگاهي و كارخانه هاچه,تشكيل سازمانهاي غير دولتي و مدافع حقوق زن چه,سوزاندن حجابها و پرت كردن حجابها در هشت مارس ۲۰۰۴ و ۲۰۰۵ و... چه,كمپين هاي جهاني عليه سنگسار مريم ايوبي و شهناز و زهرا و ژيلا ايزدي و ... چه,كمپين هاي بين المللي عليه حكم اعدام شهلا جاهد و كبرا رحمانپور و نازنين فاتحي چه؟ ميتينگ دانشجويان عليه جداسازي جنسيتي در سالهاي ۲۰۰۵ و ۲۰۰۶ چه؟



در بسياري از مباحثات و كنگره هاي بين المللي ,در چند سال اخير و از جمله كنگره زنان در آلمان كه آليس شوارتزر فمينيست معروف آلماني سازمان داده و من در آنجا سخنران بودم و عليه حجاب و حكومت اسلامي و خاتمي كه در آن دوره رئيس جمهور بود,حرف زدم ,مورد حمله اكثريتهاي هميشه طرفدار حكومت اسلامي قرار ميگرفتم كه ميگفتند قبل از مبارزه سياسي عليه حكومت اسلامي بايد زنان را " آگاه" كرد. منظورشان از آگاهي هم اين بود كه نگرش آنها به زنان منتقل شود كه حكومت اسلامي ميتواند بماند و اصلاح شود. گويي كه زنان در ايران,برده هايي بوده وهستند كه نه حرفي و نه احساسي و نه مقاومتي در مقابل اجحافات عديده برخود نداشته و منتظر ظهور تعدادي بودند كه به آنها بگويد چه چيز خوب است و چه چيز بد. گويي زن معلم و كارگر و دانشجو و استاد دانشگاه در آن جامعه ,از روز اول كه به او گفتند حق طلاق نداري و در قانون حكومت سنگسار رسميت يافته,هيچ نگفت و نفهميد و بيست و پنج سال ساكت نشست تا شيرين عبادي بعد از بيست و پنج سال زبان باز كند و بگويد ازدواج دختر ۹ ساله درست نيست! اما اسلام خوبست! و زناني كه همواره در معيت حكومت بودند,چرتشان پاره شود و دست به " مبارزه" بزنند و به ديگران هم فخر بفروشند كه مياييم و در ديدارهاي چند دقيقه اي" چهره به چهره" آگاهتان ميكنيم كه حق طلاق خوبست. چنان همه اين دوستان صحبت ميكنند كه گويي تاريخ مبارزه با حكومت ضد زن اسلامي,از روزي شروع شده كه اين "بانوان" گرامي از خواب پريده و برخلاف همسر و اقوام و دوستان آخوند و غير آخوند خود,فهميده اند كه زنان هم حقي دارند و از اين امامزاده اسلامي آبي براي اينها بعنوان زن گرم نميشود.



دوستان گرامي,شیرین عبادي و شركا در كمپين يك ميليون امضا!



زنان ايران,هم نسل من و شما,ما زنان آزاديخواه و برابري طلب در يك انقلاب عليه حكومت شاه شركت كرديم و اين انقلاب با يك ضد انقلاب اسلامي سركوب شد. از همان روز اول كه در تظاهراتهاي خياباني عليه حكومت شاه شرکت کردیم و در ۸ مارس همان اولين سال بعد از انقلاب,خميني جلاد بزرگ قرن,فرمان حمله به ما را داد, ما در خيابانها جنگيديم و در دانشگاه و كارخانه عليه اين حكومت ايستاديم و فرياد مرگ بر ارتجاع,نه روسري نه توسري٬سر داديم. باور نداريد به فيلم هشت مارس آنزمان نگاه كنيد. ما بي حجاب بوديم و حق خودمان را ميخواستيم و گفتيم " آزادي نه شرقي است نه غربي,جهاني است"
 


امروز نسل دوم همين زنان,همين انسانگرايان و همين مخالفين از روز اول در مقابل خميني و قوانين اسلامي به پا خاسته اند و عملا جهاني بودن را به اجرا در آورده اند,آنها هر حركت اعتراضي خود را با فيلم واسناد به خارج از مرزهاي ايران مي فرستند و از دنيا براي غلبه بر يك حكومت تجاوزگر و فاشيست استمداد مي طلبند. زن جوان رهبر اعتراضات در خيابان انقلاب تهران,از روزي كه عبادي و نوشين احمدي خراساني,دست از آگاهگري آخوندها برداشته و از خاتمي نااميد شدند,متوجه نشد كه كار ديگري بايد كرد. از روز اول به قدرت رسيدن ضد انقلاب اسلامي فهميد كه در اين مملكت مشتي ريش و پشم دار حكومت ميكنند كه ارتجاعي هستند,كه ضد زن هستند,كه هيچ ربطي به دنياي امروز ندارند و اصلاح طلب بودن آنها هم يك بازي سياسي است بين خودشان,براي ماندن و چاپيدن و زدن و كشتن.



جنبش زنان را اگر بتوان دوره بندي كرد,نه به دوره قبل و بعد از توهم شما به حكومت اسلامي و يا دوره قبل و بعد از همراهي شما با بخشي از حكومت اسلامي,بلكه به دوره قبل و بعد از فرمان خميني در حمله به زنان و پاسخ بخش پيشرو مدرن و برابري طلب زنان به اين ترهات اسلامي بايد تقسيم كرد.
 


اگر دوره بندي بشود كرد,بايد به دوره پرتاب حجابها در تظاهراتهاي هشت مارس,به تثبيت هشت مارس روز جهاني زن در ايران,به برهم زدن عملي جداسازي جنسيتي در دانشگاهها و به همه اين مومنتم هايي عطف توجه كرد كه در دل جامعه و از طريق يك جنبش چپ و سوسياليستي,يك جنبش مدرن و انسانگرايانه در عمل و در نظر به پيش برده ميشد. توجه كنيد كه در مورد حكومت اسلامي ايران,علل و چگونگي به قدرت رسيدن آن,در مورد جايگاه حجاب در جنبش اسلامي و اسلام سياسي,در مورد جايگاه سنگسار در اين جنبش و قدرت گيري آن در كشورهاي اسلام زده و ... بحثهاي مفصل تئوريك شده و پاسخهاي روشني به اين سوالات داده شده است.
 


جنبش اعتراضي امروز در خيابانهاي ايران,نتيجه و بر آيند لكنت زبان شما در نقد حكومت اسلامي كه بسيار ديرهنگام هم شروع شد نيست,نتيجه جنگ روزانه هزاران و ميليونها زن در كوچه و خيابان در مدارس و دانشگاهها بر عليه جداسازي جنسيتي,عليه حجاب اجباري,عليه بي حقوقي زنان در خانواده,در جامعه و در آموزش وپرورش و در همه جا بود, و نتيجه و برآيند كتك خوردن و زنداني شدن هزاران و ميليونها زن در دوره سي ساله حكومت اسلامي و از جمله دوران خاتمي محبوب و عزيز كرده شما,نتيجه مبارزه عليه سنگسار و اعدام مريم ايوبي و دلارا دارابي و نتيجه كمپين هاي گسترده جهاني بود.
 


زنان ايران سه روز بعد از قدرت گيري جنبش اسلامي در ايران,فهميدند كه با يك حكومت هار و لجام گسيخته اسلامي روبرو است. و جنگش با اينها را شروع كرد. در دادگاههاي خانواده ,در مبارزه عليه سنگسار و در مبارزه روزمره براي حق تكفل و طلاق و... لازم نبود منتظر ظهور امامان زني همچون شما باشد كه در گفتگوهاي خياباني و " چهره به چهره " آنها را آگاه كنيد " كه حق طلاق خوبست" ولي "اسلام هم خوبست"! اين آگاهي را به شرطي به شما ميدهيم كه نگوييد "اسلام عزيز بد است". نه خیر، برای دیدن حقایق، گوشهاي خودتان را به زمين بچسبانيد و همهمه ضد ديني و ضد اسلامي زنان و جوانان را بشنويد.



در بخش ديگري از اين نوشته عسل اخوان ميخوانيم :


"در دوران رژیم پیشین دیکتاتوری شبه مدرن پهلوی - که سیاست غربی سازی گزینشی،عجولانه و بی برنامه ایران را در پیش گرفته بود - به دلایل سیاسی و اجتماعی کم و بیش روی خوشی به حقوق زنان و فعالین جنبش زن نشان می داد، با این حال در آن سالها قوانین مترقی تصویب شده فاصله زیادی با واقعیت و توقعات زنان داشت در واقع اکثریت زنان ایرانی در آن دوره به دلایل متعدد آماده ایفای نقش «زن مدرن» نبودند ** و به علاوه نفوذ اجتماعی مذهب و اعتماد جامعه به نهاد روحانیت باعث می شد که بسیاری از زنان پیروی از «مراجع تقلید و شوهران» را بر به دست آوردن حقوق برابر ترجیح دهند".



نگاه كنيد كه در اينجا دم خروس اينكه خانم اخوان نمايندگي كدام زنان را ميكند دیده میشود: اكثريت زنان ايراني در آن دوره آماده ايفاي نقش " زن مدرن" نبودند! و جمله بعدي را نگاه كنيد: اينجا ديگر به وضوح مي بينيم كه ايشان كيست و چه ميگويد. بسياري از زنان پيروي از مراجع تقليد و شوهران خود را بر به دست آوردن حقوق برابر ترجيح ميدادند.



پس تكليف ما روشن شد. اين جنبش همانگونه كه گفتم ,حرف دل زناني را ميزند كه در دوره آزاديهاي نيم بند دوره پهلوي ,با آن فرهنگ و مناسبات " غربي" كنار نمي آمدند و اين بيماري را هم داشتند كه خودشان را نماينده اكثريت زنان دانسته و از قول اين اكثريت بگويند كه با مدرنيسم مشكل دارند. و سپس هم بدليل همراهي با همسر و آخوند ,از حق خود دفاع نميكردند. امروز هم در بر همان پاشنه ميچرخد . پسر عموها و همسران اينها در قدرت سهيم بودند . پس اينها دندان روي جگر گذاشته و با همسران و ملاهاي حكومتي همراهي ميكردند. نه فقط اين بلكه مي نوشتند که حجاب امر منفي نيست,باعث ميشود زنان خانواده هاي مومن و مذهبي ازخانه بيرون آمده و در فعاليتهاي اجتماعي سهيم شوند. ( نقل به معنا از مهرانگيز كار). و امروز كه فاميلها و همسران اينها را از موسسات حكومت رانده و بخشي از آخوندها را نيز بيرون انداخته اند,همسران فداكار و وفادار اين مردان حكومتي و يا اصلاح طلبان حكومتي ,غرولند ميكنند وجنبش زنان راه مي اندازند و تعدادي فعال زنان نيز با آنها همراهي ميكنند.



بله جنبش ملي اسلامي,با به قدرت رسيدن جمهوري اسلامي ايران, تماما در حكومت بود. امروز جناح راست اين جنبش در حكومت است و تعدادي را "انحصارطلبان" بيرون انداخته اند. دوم خرداديهاي از همه جا رانده و مانده, بهمراه تعدادي روشنفكر اسلامي نويسنده و محقق و فعال سياسي و فعال به اصطلاح مدافع حقوق زن و كارگران و غيره كه همواره آتش بيار معركه بوده و از حكومت و امكان بهبود در سيستم وحشت اسلامي دفاع ميكردند٬باقي مانده اند و فعاليت ميكنند. امروز با شعله ورشدن يك جنبش انقلابي عظيم عليه حكومت,فعالين اين جنبش همچون شيرين عبادي در هر سخنراني به اصطلاح در دفاع از مردم ايران,فراموش نميكنند بگويند ,شعار "مرگ و يا سرنگوني حكومت اسلامي" را ندهيد. براي اينها وجود يك حكومت اسلامي مهم است چرا که در نبود حكومت اسلامي هيچ كسي در ايران و در دنيا براي اين "رهبران" تره خورد نميكند و كمپين يك ميليون امضا نيز همان جايگاهي را پيدا ميكند كه بايد داشته باشد. كمپيني كه سي سال دير آمد. رهبراني كه قبلا آنسوي خط ايستاده و هميشه مدافع حكومت اسلامي بودند,انتقادشان به انحصار طلبي بود و گدايي كمي انصاف و كمي بهبود را ميكردند. اينها امروز مدعي رهبري جنبشي هستند كه هزاران نفر ازفعالين آن پاي چوبه هاي دار رفتند,فقط بدليل اينكه به فرمان"يا روسري يا توسري" خميني, " نه " گفتند . ادعاي رهبري زنان زيادي را دارند كه عليه حجاب بودند و عليه حكومت اسلامي و عليه دخالت مذهب در زندگي اجتماعي و در قوانين تا پاي جان جنگيده اند,زناني كه سبعانه تيرباران شدند,زنان حامله,زناني كه فرزندانشان را در زندان به دنيا آوردند,زناني كه قبل از اعدام به آنها تجاوز شد و زناني كه به اتهام رابطه خارج از ازدواج سنگسار شدند. ما فرياد آزاديخواهي اين زنان هستيم. از لادن بياني تا مريم ايوبي از زنان فعال سياسي آزاديخواه و كمونيست تا زناني كه به اتهام رابطه جنسي سنگسار شدند,از زناني كه بدليل عدم رعايت حجاب شلاق خوردند تا زناني كه بدليل مناسبات و فرهنگ عقب مانده اسلامي و وجود مردسالاري وحشتناك خود را آتش زده و جان باختند. ما صداي اعتراض اين زنان هستيم. و اين جنبش همان زنان است. فرياد اعتراض اين زنان است كه امروز در جاي جاي ايران طنين افكنده است. نه به حكومت اسلامي,نه به قوانين اسلامي,نه به فرهنگ و اخلاقيات مردسالارانه و زن ستيز,نه به مردسالاري و لمپنيزم اسلامي ,اين شعارها امروز در حيابانهاي تهران و شيراز و تبريز و ... طنين افكن است.



سي سال بعد از حكومت اسلامي,سي سال بعد از جنگ و گريز و اعدام شدن هزاران زن معترض,سي سال بعد از سنگسار و اعدام,سي سال بعد از جنگيدن نظري و عملي در سنگر مخالفت با حكومت اسلامي و قوانين ضد زن اسلامي, سي سال بعد از مقابله جانانه و تن به تن زنان با حجاب اسلامي ,اينها تازه از خواب پريده و آبي به سر و روي خود زده و ميگويند,زن انسان است و البته فراموش نميكنند كه هميشه از زنان وابسته به خود در زندانها دفاع كنند و فراموش نميكنند كه دستاورد و تلاشها و جان باختن هزاران زن و صدها فعال رزمنده مدافع حقوق زن را مصادره كرده و مدال به سينه بزنند و متكبرانه از آموزش دادن به زنان حرف بزنند.



دوستان گرامي اگر درسي بايد گرفته شود,اينست كه شما قبول كنيد كه در ايران يك جنبش ميليوني اعتراضي,يك انقلاب عليه پايه هاي اين حكومت در جريان است. انقلابي انساني و عميق عليه همه قوانين و سنتهاي ضد انساني. انقلابي براي جارو كردن حكومت اسلامي و مذهب زدايي از جامعه و از زندگي زنان. اگر كسي بايد درس بياموزد ,شماها هستيد! *