بازگشت به صفحه اصلی

افروغ:انقلاب‌مخملی مخصوص نظامهای دیکتاتوریست

 

     
كد خبر: 122252   بازدید ها:31    تاریخ : پنجشنبه , 15 مرداد 1388 ساعت 10:52  ماخذ :آينده

 

دکتر عماد افروغ در مقاله‌ای به زمینه‌های وقوع انقلاب مخملی اشاره کرد.

در مقاله او که در روزنامه اعتمادملی روز پنجشنبه منتشرشده، آمده است:

به عنوان یک روش‌شناس که سال‌‌های بسیاری را صرف پژوهش کرده‌ام. معتقدم متهم کردن یک فرد به جریان‌سازی انقلاب مخملین چندان آسان نیست، زیرا انقلاب مخملین تصمیمی نیست که یک شبه اتخاذ شود و عده‌ای در کمتر از یک ماه آن را به سرانجام برسانند و به هدف‌شان برسند، بلکه زیربناهای تاریخی، اجتماعی و فرهنگی بسیاری می‌خواهد.

برای همین نیز سخت معتقدم آنچه در قالب برگزاری این دادگاه‌ها به نمایش گذاشته شده است نه‌تنها ارتباطی با یک حرکت مخملین نداشت، بلکه حتی یک اعتراف معمولی هم نبود.

در این دادگاه شاهد حضور افرادی بودیم که پس از گذراندن چند روزی در زندان، تحلیل‌هایشان تغییر کرده بود و حالا به این نتیجه رسیده بودند که نگاهشان در گذشته درست نبوده است، ‌بنابراین تغییر دیدگاه را چطور می‌توان به برنامه‌ریزی برای انقلاب مخملین ربط داد؟ چرا باید عده‌ای دستگیر شوند، آن هم تنها برای تنبه و اصلاح دیدگاه، فکر و عقیده‌شان یا حتی اینکه معتقد بودند تقلبی صورت گرفته است؟ مگر در این میان پولی دریافت شده است؟ کدامیک از معترضان این معترفان چه جریانی را سازماندهی کرده بود، کجا جریان‌سازی کرده بودند و ملت را کجا جمع کرده بودند و به آنها درس انقلاب مخملین داده بودند که باقی بی‌خبر هستند و تنها ضابطان قانونی باخبر؟ آیا در جریان پخش مشروح دادگاه حرفی از استخدام این افراد به دست قدرت‌های خارجی شنیدیم یا اینکه این افراد پا به میدان گذاشته بودند تا نظام جمهوری‌اسلامی ایران را از اساس و جوهره تغییر بدهند و به ساختار تازه‌ای برسند؟

اصلا بحث ارتباط با خارجی‌ها و خط گرفتن را هم اگر کنار بگذاریم، با کدام عینک واقع‌بینی می‌توان به این نتیجه رسید که محمد عطریانفر و محمدعلی ابطحی چنین قدرتی در اختیار داشتند؟ چطور است که دو چهره مانند ابطحی و عطریانفر که همیشه از مدیران میانه بوده‌اند به یک باره دارای چنین قدرت براندازانه‌ای شده‌اند؟ اگر این نیست شاید هم موقعیت و پایه‌‌های نظام برای تغییر قدرت زیادی نمی‌خواهد!

برادران من! انقلاب مخملین تعریف روشنی دارد، زیربناهایی می‌طلبد، به این آسانی‌‌ها نیست که هر کس که اعتراض کرد، نافرمانی مدنی کرد یا بر حسب ذهنیت خود تن به تصمیمی ندارد، را خیلی زود به عنوان نشانه‌ای از وقوع انقلاب مخملین تعبیر کرد.

به عنوان یک جامعه‌شناس می‌گویم و نه از منظر سیاسی! چه کسی و با چه استدلالی می‌تواند ثابت کند که حضور مردم در خیابان‌ها و اعتراض‌شان نسبت به شرایط اخیر ناشی از هدایت و تصمیم محمدعلی ابطحی و عطریانفر بود؟ چرا موقعیت و قدرت افراد را براساس واقعیت‌های موجود مورد قضاوت و کنکاش قرار نمی‌دهید؟ مردم ایران یک حرکت خودجوش داشتند، رسانه خارجی نبود، پولی نگرفته بودند و در میتینگی به آنها نگفته بودند «ملت پیش به سوی انقلاب مخملین!» تنها ذهنیت حاکم بر افکارعمومی این ماجرا را پیش می‌برد.

چرا شعور مردم و ملت را دست کم بگیریم و فکر کنیم ملت و افکار عمومی همیشه باید دنباله‌رو باشند و خود قادر به گرفتن هیچ تصمیم جمعی نیستند، کاش در جریان این محاکمات و تئوری‌پردازی‌ها ذره‌ای هم واقعیت‌های موجود را لحاظ می‌کردیم. کجای قانون اساسی آمده است که اعتراض مدنی و آرام جرم است؟ این افراد که در بازداشت به سر می‌برند، کجای این پروسه، قانون اساسی را از بیخ و بن نادیده گرفته‌اند، کسی که در صدد انقلاب مخملین است که مدام پافشاری نمی‌کند تا حقوق قانونی که قانون اساسی برایش در نظر گرفته در جامعه پیاده شود، مگر اینکه قانون اساسی ما دستورالعمل دستیابی به انقلاب مخملین باشد و ما بی‌خبر، زیرا خواسته مردم کوچه و خیابان انقلاب مخملین نیست، بلکه استفاده از تمام آزادی‌های سیاسی و اجتماعی قانون اساسی است.

از سوی دیگر انقلاب مخملین نسخه‌ای است که تنها در جغرافیای سیاسی خاصی پیاده می‌شود. کشورهای سوسیالیستی اروپای شرقی که سال‌ها زیر نوع کمونیسم شوروی بودند تنها بخش‌هایی هستند که این نسخه ناقص در آنها عمل کرده است. دلیل اصلی وقوع انقلاب مخملین در این کشورها هم منش دیکتاتوری حاکم بر آنها بوده است، آیا کسی می‌پذیرد که به لحاظ ساختار سیاسی دولت ایران منش دیکتاتوری داشته که حالا ما باید شاهد بروز انقلاب مخملین در آن باشیم؟ قطعا جواب واقع‌بینانه وجود این رویکرد را از بیخ و بن نفی می‌کند. اما به هر حال هر معادله‌ای از یک وجه ساختاری برخوردار است و نمی‌توان آن را تنها از یک بخش مورد بررسی قرار داد، باید دو سوی معادله را نگریست.

برای رسیدن به انقلاب مخملین ملزوماتی نیاز است، که از مهم‌ترین آنها وجود و نفوذ قدرت خارجی به اضافه دولت دیکتاتوری است، کدامیک از این دو در کشور ما وجود دارد که اکنون ما براساس آن باید به توهم توطئه مخملین رسیده باشیم؟ کشور ما هرگز خصایص یک کشور سوسیالیستی یعنی بی‌توجهی به آزادی را نداشته است، پس امکان پیاده شدن این نسخه از سوی دشمن خارجی و داخلی برای همیشه در نظام جمهوری اسلامی ایران منتفی است. این منش زیبنده جمهوری اسلامی نیست و صداوسیما سردمدار این منش جدید و تخریبگر شده است. اگر بپذیریم که این افراد بدون اعمال هیچ‌فشاری دچار چنین تغییر نگرش ژرفی هم شده‌اند، باز هم باید گفت این رویکرد جدید چه ربطی به اعتراف دارد و چه ربطی به کودتای مخملین که مدام این ترکیب نوآمده در صداوسیما تکرار می‌شود؟

مدتی است به این نتیجه رسیده‌ام که دیگر اظهارنظر و نقد فایده‌ای ندارد، اما نگرانم به عنوان یک شهروند پایبند به نظام جمهوری اسلامی ایران، نگرانم. نگران جوهره انقلاب، نگران وجهه آزادی که قرار بود در کشورم مستقر شود و نگران اعتماد عمومی ملتی که ۳۰ سال برای کسب آن زحمت کشیده شده است.

قرار نیست که برای تحکیم پایه‌های قدرت یک جناح دست به هر رویارویی‌ای بزنیم، زیرا رویارویی‌ اینچنینی می‌تواند تبعاتی داشته باشد. اگر اینچنین باشد پس امر به معروف و نهی از منکر در نظام ما چه می‌شود، مشورت، همدلی و همگرایی را در کجای این رویارویی می‌گنجانید؟

ای کاش محکمه قضایی تصمیم بگیرد، حتی در همین جای کار با استناد به مدارک مستدل مخملی بودن اعتراض‌ها را ثابت کند و متهمان را با اتهام‌هایی در اندازه توان‌شان به محاکمه بکشاند و از همه مهم‌تر مردم را عاقل بپندارد، در غیر این صورت باید گفت که این اعتراف نیست و از این رویکرد نمی‌توان مدرکی یافت مبنی بر برنامه‌ریزی انقلاب مخملین، اگر قدرت هم وجود ندارد بهتر است که محاکمه‌ها تعطیل شود تا آبروی قضایی کشورمان بیش ازین به خطر نیفتد.

من هم مانند هر شهروندی نگرانم، نگران روزی که پس از این حرکت، هر اعتراضی نشانه‌ای از قصد به انقلاب مخملین تعبیر شود و این لحظه دردناکی است.