بازگشت به صفحه اصلی

 

دروغی بنام مذهب، دروغی بنام ولایت فقیه

 

"مهیار فر آورده"

 

 

از زمانیکه خود را شناختم دروغی در گوشم خواندند که انعکاس آن 23 سال در ذهنم دوام داشت، دوامی که با تردید توام و از همان اوان طفولیت با من همراه بود.

با اینحال پدرم که یک آدم مذهبی بود عادت داشت بگوید: «اگر دیدی آخوندی دارد به چاهی می افتد، بگو دستم را بگیر که در چاه نیفتی. نگو دستت را بمن بده تا در چاه نیفتی، چون آخوند جماعت دست بده ندارد، دستش را بتو نخواهد داد و در چاه سرنگون خواهد شد.»


به دَرَک!

وقتی پدرم از دنیا رفت بر بالینش نبودم، اما شنیدم که گفته بود: «چرا با مردم چنین می کنند!»

البته این موضوع مربوط به حدود ده سال پیش است و خوشحالم که او امروز زنده نیست تا آنچه را که بر مردم رفت ببیند. چون اگر زنده بود یا دق می کرد و یا ایمان 85 ساله خود را از دست می داد.

چرا مذهب یک دروغ است؟
سال هاست که طالبان برای پیشبرد اسلام آدم می کشد. سی سال است بنام اسلام زندگی را بر یک ملت هفتاد میلیونی تنگ کرده اند و خامنه ای بنام اسلام ناب محمدی، سگان خود را که زیر دست فیروزآبادی ددمنش پرورش یافته اند برای کشتار مردم به خیابان ها می فرستد و شنیع ترین اعمال را بنام اسلام ناب محمدی مرتکب می شوند.

امیران کشورهای سنی حاشیه خلیج فارس برای پیشبرد کیش وهابی، زنان خود را به پستوها فرستاده اند و بنوعی دیگر خود را نایبان خدا می دانند.

در دارفور که خطرناکترین منطقه در روی کره خاکی است؛ اسلام گرایان در جنگ علیه آفریقای سیاه، با پشتیبانی دلارهای نفتی عربستان سعودی میلیونها انسان را آواره کرده، هر روز جان صدها انسان را می گیرند و کثیف ترین اعمال را بنام مذهب مرتکب می شوند که شرم آن باین زودی از پیشانی انسانیت پاک نخواهد شد.

چاره چیست؟
آیا قرار است که باین وضع ادامه دهیم؟ آیا قرار است باز هم در زمان تولد کودک، در گوشش اذان بگوئیم تا پایه دروغ را از همان آغاز در ذهن طفل بنیان گذاریم؟

شنیده ام که گفته اند: «این اسلام حقیقی نیست.»
پس اسلام حقیقی کدام است؟ کجا باید اسلام ناب محمدی را جستجو کرد؟ در کجای جهان اسلام؟

یا نشانم دهید کجا می شود اسلام ناب را یافت تا من به کیش شما درآیم و یا به کیش من در آیید و به اذان گفتن در گوش نوزادان و کشت تخم دروغ خاتمه دهید تا دست خدا و نایبانش از جامعه ما کوتاه گردد!
اسلام و زور!
بهمان گونه که اسلام با زور شمشیر بر ایران چیره شد، اکنون با کلاشنیکف و تانک و ترور می خواهند اسلام را در آفریقا تقویت کنند. آن کسانی که با شنیدن نقد در مورد "خدا" و "مذهب" رگ های گردنشان متورم می شود، بگویند روز 30 تیر و روزهای بعد از آن خدا کجا بود که چشم خود را بر رفتار ددمنشانه سگان حکومت آخوندی، شکنجه ها، کشتار ها و حتی تجاوز های جنسی بست؟

باین نگاه نکنید که چند روحانی اصلاح طلب پس از برخوردهای حیوانی سگان سپاه و بسیجی، آن عملیات را محکوم کردند و باین نگاه نکنید که اکنون روحانیون اصولگرا با انتخاب های احمقی تبار مخالفت می کنند. این واکنش ها آن چیزهایی نیستند که ملت ایران بدنبال بدست آوردن آنها هستند.

هاشمی رفسنجانی برای نجات موقعیت خود با مردم همراه شده است. وگرنه مردم فراموش نکرده اند که در هشت سال ریاست جمهوری ایشان اختناق در جامعه ایران حاکم بود و سوء استفاده های او و خانواده اش از قدرت، بر همگان روشن است.

احمقی تبار که فساد خانواده هاشمی را در بوق های رسانه های دولتی می دمد، خود نخستین منبع فساد است. بذل و بخششهای او از بیت المال مردم برای تحکیم رژیم ضد مردمی مقوله ای است که دل هر ایرانی وطن دوست را به درد می آورد.

تازه ترین این بذل و بخششها؛ دادن جهیزیه به دختران دم‌بخت کشورهایی است که رژیم برای پشتیبانی های سیاسی از آنها استفاد می کند. حسین انوارى، سرپرست کمیته امداد گفته است: «کمیته امداد در پى ترویج فرهنگ اسلامى است. هدف کمیته امداد جلوگیرى از ایجاد مفاسد اجتماعى در این کشورها و ترویج فرهنگ ازدواج است.»
شما اگر باغبانید اول باغچه خود را بیل بزنید!

سرپرست کمیته امداد در پاسخ به سوال: «گمان نمى کنید چراغى که به خانه رواست به مسجد حرام است؟» گفته است: «اگر قرار باشد چنین شعارى سر داده شود باید وزارت امور خارجه، سازمان ارتباطات اسلامى و همه کمیسیون‌هاى مشترکى که ایران در خارج از کشور دارد تعطیل شود، زیرا ‌در بسیارى از دستگاه‌هاى کشور هزینه‌هاى بسیار زیادى صرف سیاست‌هاى جمهورى اسلامى ایران در سطح بین‌المللى مى شود.»

هزینه‌هاى بسیار زیاد صرف سیاست‌هاى جمهورى اسلامى! نه از جهت رفاه مردم و پیشرفت کشور!

اگر روحانیون می خواهند مقام خود را بعنوان پیشوایان مذهبی حفظ کنند، دست از مداخله در سیاست کشور بردارند و بگذارند تا مردم خود در مورد آینده کشور خویش تصمیم بگیرند.

در پناه توپ و تانک های روسی و پشتیبانی چینی؛ بعضی چنان افسار گسیخته اند که رای رهبر را حکم خدا و بالاتر از خواست مردم می دانند!

کدام عقل سلیم می گوید سرنوشت یک ملت را بدست یک آخوند بسپارند؟ نتیجه آن خواهد شد که شد. آخوند خامنه ای رای خود را بر رای مردم مقدم میشمارد و بدون هیچگونه خجالتی اظهار میدارد که مواضع احمقی تبار با او نزدیک تر است.
خوب باشد!

مگر تو کیستی که می خواهی سرنوشت یک ملت را رقم زنی؟ مگر در حوزه های علمیه نجف و قم، موادی بجز سفسطه در سخنوری می آموزید تا آیات قرآن را آنگونه که بنفع خود می دانید تفسیر کنید؟

من در "شیعیگری و امام گرایی" با استدلال های مستدل در مورد مذهب شیعه و علاقه ایرانیان در ساختن بت های مذهبی نوشته ام، آنچه در اینجا به آن می افزایم اینست که کدامین این امامان در درگیریهای اخیر بداد مردم رسیدند؟

اکنون رژیم آخوندی چنان از درون متلاشی شده که حتی اصولگرایان که خود احمقی تبار را بر کرسی قدرت نشاندند، تاب تحمل سیاست های این دیوانه زنجیری را ندارند.

ملت ایران مجبور است برای دستیابی به آزادی و تحقق یک جامعه قانونمند، مذهب را به پشت دیوارهای حوزه علمیه قم پس بفرستد و دست آخوندها را از سرنوشت کشور کوتاه کند!
 


درود بر مردم آزاده ایران
مرگ بر رژیم آخوندی