گفتگو با مهرنوش موسوی در رابطه با ۸ مارس

ابسکرا: در آستانه روز جهاني زن هستيم، روز جهاني زن هميشه ميزان الحراره سنجش توان و ظرفيتهاي جنبش برابري طلبي در مقابل وضعيت موجود بوده، ارزيابي شما از وضعيت کنوني جنبش برابري طلبي چيست؟

مهرنوش موسوي: جنبش برابري طلبي در ايران يک جنبش تغيير طلب و يک پايه مهم تحولات سياسي در ايران هست. عمدتا وقتي ما ميگوييم "جنبش" يک تعدادي با برداشت فرمال و سطحي ياد ابراز وجود آکسيوني اعتراضات مردم مي افتند. برداشت ما از حضور سياسي يک جنبش اجتماعي و سياسي، بسيار فراتر از نماد آکسيوني ابراز وجود سياسي مردم است. با وجودي که بايد متذکر شد که حتي در جنبه آکسيوني هم ما بارها شاهد روئيت کردن ابراز وجود سياسي مردم بر عليه زن ستيزي در ايران بوده و هستيم. جنبش برابري طلبي در ايران از نظر ما به اعتراض مردم ايران خواه فردي و يا جمعي، خواه علني و يا نيمه علني به زن ستيزي حاکم اطلاق ميشود. اسم جنبش "نه" مردم ايران به زن ستيزي حاکم، جنبش برابري طلبي و رهايي زن است. اين جنبش هم در مقابل نظام حاکم ادعانامه دارد و هم بويژه در سالهاي اخير راه خود را از راه حل هاي فمينيستي، اسلام ميانه رو، حقوق بشري و دست راستي جدا کرده است. الان با فاکتورهاي روشن و ابژکتيوي ميتوان ادعا کرد که ما در زمينه حقوق زن با دو سياست راهبردي، با دو راه حل سياسي و اجتماعي، لذا با دو جنبش متفاوت سياسي مواجه هستيم. من شخصا جريانات فمينيستي، دو خردادي و حقوق بشري و... را جزو جنبش برابري طلبي و تحول طلب نميدانم. به باور من قطب چپ جامعه ايران در زمينه حقوق زن به يک جنبش راديکال و حق طلب شکل داده است، ما به ازاء زنانه قطب راست جامعه، جنب و جوش فمينيستي، دو خردادي، سازشکارانه، آغشته به مذهب، ناسيوناليسم و عمدتا جانبدار راه حلهايي ميباشد که به يکي از جناحهاي نظام متصل است. جنبش برابري طلب حق زن اکنون يکي از معادلات قدرت در ايران و يک سکوي مهم چپ براي تاثير گذاري بر تحولات سياسي آتي است. محال ممکن است که تغييرات سياسي جامعه ايران بتواند از اين جنبش عبور کند. مردم ايران به حجاب نه گفته اند! به آپارتايد جنسي نه گفته اند! به تعدد زوجات و صيغه و کليت برداشت اسلامي از رابطه زن و مرد نه گفته اند! به دخالت اسلام در زندگي زنان و همه مردم ايران نه گفته اند. لذا احزاب سياسي موجود براي نقد کردن استراتژي سياسي خود براي قدرت بايد با اين جنبش سلبي مواجه شوند. حزب کمونيست کارگري خود را پرچمدار صالح اين جنبش ميداند. حزب کمونيست کارگري مدتهاست اعلام کرده است که انقلاب آتي ايران به بياني زنانه خواهد بود و اين تنها حزبي است که نماينده يک جنبش ضد استبدادي و يک جنبش ضد مذهبي وسيع در جامعه ايران است که جنبش برابري طلبي حق زن به آنها متصل است. اگر خلاصه کنم به باور من اتفاقي که در سالهاي اخير رخ داده اين است که راه و افق جنبش برابري طلبي از راه و افق راست، فمينيستي و سازشکارانه اجتماعا جدا شده است. متشکل شدن اين جريانات در گروه ميدان زنان، کمپين يک ميليون امضاء، کميته هاي رنگارنگ شيرين عبادي و تبديل راديو فردا و تلويزيون صداي آمريکا به بلندگوي تبليغاتيشان اين جدايي رسانه ايي، تشکيلاتي و سياسي را بازتاب ميدهد. اين به نفع ماست. انتخاب راه حل مسئله زن را از راه حل استمرار ستم کشي زن به طرق و الگوهاي دست راستي راحتتر ميکند.

 

ابسکرا: اگر ممکن است بطور خلاصه سر تيتر اختلافها را ميان راست و چپ جامعه ايران در باره مسئله زن بيان کنيد؟

مهرنوش موسوي: ببينيد الان در کليت صفحه شطرنج سياسي ايران ما با دو قطب مواجه ايم. قطب چپ که خواهان تغيير نظام و کليت وضعيت موجود است و قطب راست که خواهان حفظ و يا تعديل وضعيت موجود ميباشد. تعلق سياسي به هر يک از اين کمپها تاثير خود را به ارائه راه حل در هر زمينه ايي ميگذارد. در زمينه حقوق زن خود را در دو مولفه نشان ميدهد. ما خواهان سرنگوني نظام هستيم. ما معتقديم تا مادام که نظام جمهوري اسلامي حاکم است، وضعيت زنان در ايران را خشونت، قتل و جنايت و فقر رقم ميزند. لذا ما جنبش برابري طلبي را به عنوان جنبشي بر عليه حاکميت به رسميت مي شناسيم. جنبشي که حقوق زن را بدوا با سرنگون کردن رژيم اسلامي دنبال ميکند. اين اولين پايه اختلاف ما با فمينيستها، راستهاي پرو غرب، ملي اسلاميها، فراکسيون زنان مجلس، حقوق بشريها و احزاب سياسي متعلق به اين کمپ است. اينها خود را جزو يک جنبش ضد استبدادي که قرار است با سرنگوني نظام به عمر استبداد و خشونت در ايران پايان دهند نميدانند. اينها معتقدند که سرنگوني نظام، زيادي "خشن" است. معتقدند هنوز ميتوان به خاتمي دل بست! هنوز ميتوان نظام را اصلاح کرد! گروه ميدان زنان در پلاتفرم خود بر عليه "نوبنيادگرايي" رسما فقط به اين ۴ سال رياست جمهوري احمدي نژاد نق ميزند و معترض است و اين جناح را "نوبنيادگرا" ميداند. کمپين يک ميليون امضاء با اميد به تصحيح لايحه خانواده از طريق گپ و گفت با نمايندگان مجلس که از رئيسش گرفته تا نمايندگانش داراي چند همسر هستند، پاي يک پلاتفرم راست و سازشکارانه رفت. خانم نوشين احمدي خراساني و پروين اردلان بارها اعلام کرده اند که "انقلاب" گزينه ايي خشونت آميز است و اينها طرفدار راه حلهاي مسالمت آميز، منظورشان مسالمت با حاکميت ميباشد. اين اولين و مهمترين تمايز ماست. ما ميگوييم حتي در همين شرايطي که نظام سرنگون نشده است، بدست آوردن کوچکترين حقي ازگلوي حاکميت براي زنان در گرو فشار آن جنبشي است که با حکومت و جناحهاي مختلف آن نساخته باشد. از دو خرداد و فمينيست اسلامي تا بحال براي مردم آبي گرم نشده است. شيرين عبادي تازه بعد از اينکه دستجات اوباش تا در خانه وي آمده اند به فکر اين افتاده در باره نظام "قدري" افشاگري کند. ايشان کسي است که کليه بلندگوهاي بين المللي را در اين چند ساله اخير به سکويي براي دفاع از حاکميت و اسلام بدل کرد. ايشان کسي است که در اولين مصاحبه خود بعد از گرفتن نوبل با نيويورک تايمز با صداي بلند گفت من به يک جمهوري منبعث از اسلام اعتقاد دارم! در مصاحبه با گاردين در فرانسه از حجاب اسلامي به عنوان فرهنگ "زن ايراني" دفاع کرد. لذا ميخواهم بگويم بدست آوردن کوچکترين مطالبه ايي براي زنان در ايران نيز از مسير جنبش ما ميگذرد و نه از تونل زد و بند و مماشات اين جريانات. دومين نقطه تمايز مهم ما با اين جريانات تقابل ما با مذهب و اسلام و سازش اينها با اين هيولاي سياه در اين قرن است. ما اسلام را عين لمپنيسم و چاقوکشي ميدانيم. ما دين اسلام و کلا مذهب را دشمن حقوق زن ميدانيم. دين اسلام عين خشونت به زن، کودک آزاري و آلت قتاله است. ما خود را فعالين جنبش ضد اسلام در ايران ميدانيم. از نقطه نظر ما هر گونه اعتراض و مبارزه ايي به بيحقوقي زن مستقيما به مبارزه عليه دخالت مذهب گره ميخورد. ما خواهان قطع دست مذهب از دخالت در زندگي زنان و مردم ايران هستيم. مداوما اسلام و مذهب را افشاء ميکنيم و جنبش ضد مذهبي بر مبناي اين ميليتانتيسم ما شکل گرفته و سرپا ايستاده است. جريانات مقابل ما که اسم خودشان را فمينيست "اسلامي" گذاشته اند، پرونده خود را نيامده بسته اند. در جامعه ايي که به گفته خود دولت روزانه از ۲۳ ميليون کاربر اينترنتي، ۱۲ ميليون آن مشتري سايتهاي پرنو هستند، دقت کنيد اين جامعه ايي است که داغ اسلام بر کپل دارندگان سکس غير مجازحک شده است، سکس در آن حرام است. جامعه ايي که نه فقط ديگر مردم عادي آن، خود دستگاه روحانيت هم مدام همديگر را افشاء ميکنند که به گفته هاي امامان و قرآن و رسالات خودشان هم پايبند نيستند، اين جريانات دم از اسلام ناب محمدي، حقوق بشري و تلطيف شده ميزنند. اينها جرياناتي هستند که ديه را از اسلام پذيرفته اند، منتهي نوع برابرش را ميخواهند! اينها جرياناتي هستند که حجاب را از آخوند پذيرفته اند، نوع اختياري و رنگ سفيدش را ميخواهند، خانم مهرانگيز کار تعدد زوجات کنترل شده ميخواهد! با اجازه همسر اول و شيرين عبادي صيغه ثبتي ميخواهد براي رفع نگرانيهايش پاي سفره عقد دخترش! ما مخالف سرسخت اين جرياناتيم. ما هم اسلام را نمي پذيريم، آن را نقد ميکنيم، با دخالت مذهب در زندگي زنان روزمره مي جنگيم و هم اين جريانات را در اين جنگ لايروبي ميکنيم. اين مملکت به عقيده ما هيچ نوع مذهبي را ديگر تحمل نميکند و کساني که از اسلام در مقابل مردم با هر انگيزه و روشي دفاع ميکنند، مردم ايران را جري ميکنند! فکر ميکنم همين دو قلم براي روشن شدن تمايز ما با اين جريانات حاشيه حکومت و يا در آپوزيسيون صداي آمريکا کافي باشد.

 

ابسکرا : اجازه بدهيد به کردستان برويم. شما ويژگي هاي مبارزه جنبش برابري طلبي درکردستان را در شرايط امروز چه ميدانيد؟

مهرنوش موسوي: من اول بايد بگويم ويژگي هاي مقابله مردم با خشونت به زن را در کردستان چه چيزي نميدانم. من اصلا و ابدا زير بار "کرد" بودن به عنوان ويژگي مبارزه زنان و مردان در اين منطقه نميروم. من "عقب ماندگي" را ويژگي تعريف خصوصيت وضعيت زنان در کردستان نميدانم. بر عکس من ميگويم نقطه قدرت جنبش برابري طلبي اين است که جدايي قومي را و الصاق هويت ملي به جنبش را به رسميت نمي شناسد. از قضا من ادعا ميکنم که در کردستان به خاطر لطف وجود چپ و کمونيسم کارگري در اين منطقه و بدرجه ايي که تاثير ناسيوناليسم و جنبش ناسيوناليستي کمرنگ شده و عقب رانده شده، زن و کارگر توانسته اند ابراز وجود سياسي خود را در جامعه شکل بدهند. حضور زن و کارگر در جامعه کردستان محصول دست بالا پيدا کردن آن جنبشي است که به قوم پرستي، به ناسيوناليسم و جنبشها و احزاب آن برخوردي انتقادي داشته است. زن و کارگر در دوران رشد چپ و کمونيسم در اين جامعه به ميدان آمدند. لذا من شخصا تلاش جريانات فمينيستي، راست پرو غربي و ناسيوناليستها را براي قومي کردن و ناسيوناليستي کردن اين مبارزه و الصاق ويژگي قومي به اين تلاش هم دشمني با خود جنبش برابري طلبي و هم دشمني با چپ و کمونيسم ارزيابي ميکنم. در دور قبلي، احزاب ناسيوناليست کرد و مدافعين غربيشان تلاش کردند با سرهم بندي کردن کانونها و جريانات حقوق بشري و فمينيستي با پسوند "کردي" اين مبارزه را عقب برانند. پر وقتي نيست که ما با رويا طلوعي به جدال پرداختيم. ايشان مدافع سياستي در کردستان بود که ته افق آنها، ته قولي که به مردم کردستان براي رسيدن به آزادي و برابري ميدادند کعبه "اقليم کردستان عراق" بود. حتما فعالين حقوق زن به خاطر دارند که ايشان و اين سياست بوسيله ما شکست خورد. امروز ديگر خود اينها به خاطر تجربه حکومت عشيره ايي و قومي و ضد زن در کردستان عراق ديگر جرئت نميکنند اين الگو را پيش پاي کسي بگذارند. هزاران زن تحت حاکميت اين مفتخوران ارتجاعي و بندگان دلارهاي آغشته به خون کارگر و زن در کردستان عرق نفله شده، سنگسار شده، جلو چشم آنها و به خاطر تباني جلال طالباني و حکومت اقليم کردستان با تروريستهاي اسلامي دهها زن به خاطر عدم رعايت حجاب گردن زده شده اند. آخرين "شاهکار" آنها قانون تعدد زوجات بود که در مضحکه پارلمانيشان مصوب شد. خود اين تجربه که زماني آنها برايش پايکوبي و ما ردش ميکرديم الان شکستش مسجل شده و اين احزاب و جريانات به روي مبارکشان نمي آورند. با شکست افق و الگوي سياسي آنها، به نظر من تمناي سياسي به سمت افق کمونيستي، انساني و تماما برابري طلبانه بيشتر شده است. حقانيت ما براي مردم مسجلتر شده است. شرايط براي ابراز وجود سياسي نسل جديدي از برابري خواهان و چپ و کمونيسم کارگري جامعه کردستان مهياتر شده است. روي اين شکست سياسي و ترس از عروج چپ ميباشد که احزاب رسمي جنبش ناسيوناليستي تازگيها فيلشان ياد مذهب و اتحاديه علماي اسلامي کرده است. بايد دست بکار شد. بويژه به خاطر نزديکي به ۸ مارس، روز جهاني زن، امسال ميتوان و بايد پرقدرتتر از هميشه ابراز وجود سياسي کرد. ويژگي کردستان اين است که سنگرو سکوي پر قدرت ابراز وجود سياسي جنبش برابري طلبي است. هم اکنون زمزمه هايي بگوش ميرسد که به خاطررقابتهاي انتخاباتي مضحکه رژيم در خرداد سال آينده، فمينيستهاي اسلامي و قومي، دو خرداديهاي ورشکسته و حقوق بشريهاي مخالف چپ و آزاديخواهي تلاش ميکنند پاي اين مضحکه را به کردستان بکشانند. تلاش ميکنند از ۸ مارس براي ابراز وجود استراتژيهاي خودشان در جهت شرکت در جنگ قدرت استفاده کنند. از وقتي سياست آمريکا روي اين اصل سوار شده که با همين رژيم فعلي به تعامل برسد و از درون اين رژيم ماتريال "تغيير رفتار" آن را جفت و جور کند، لهجه سياسي سازمانها و جريانات زنانه وابسته به سياست غرب هم عوض شده است. تلاش ميکنند در مضحکه انتخاباتي بدون ترديد شرکت و دخالت کنند و يا اگر زياد به آنها فشار آوردند به سمت "رفراندوم" و يا همان انقلاب مخملي سوق بدهند. بايد در کردستان هشيار بود. ۸ مارس امسال به نظر من روز رودررويي با نظام زن ستيز اسلامي است. روز مقابله با دخالت اسلام در زندگي زن است. روز اعلام آمادگي جنبش براي برداشتن قدمهاي جديتر است. بايد مواظب بود که مخالفين برابري طلبي و کمپ سازش و زد و بند در بالا نتوانند اين روز را مصادره و به سکويي براي قدرتمند کردن استراتژيهاي دست راستي خود بدل کنند. در کردستان شانس و ظرفيتهاي بسيار خوبي داريم. چپ کردستان و کمپ آزاديخواهي و برابري طلبي در هماهنگي با حزب کمونيست کارگري بايد متحد و متشکل شده و به استقبال برپايي اين روز برود.

 

منبع :    http://www.rowzane.com/m-e2009/e-m01/14-mehrnosh.htm

بازگشت به صفحه اصلی