جوانان کمونیست 340

کتابی تقديم به منصور حکمت!

گفتگو با مینا احدی

 

عکس هایی از مراسم معرفی کتاب "از مذهب رویگردانم" در برلین که با استقبال زیادی روبرو شد

هفته قبل نوشتیم مینا احدی در بستر اصلی سیاست و جامعه آلمان قرار دارد  و این بمناسبت انتشار کتاب "از مذهب رویگردانم" بود. کاش  آلمانی بلد بودیم و میشد کتاب را خواند و  مضمونی تر وارد صحبت شد. این می ماند برای فرصتی دیگر. اینجا چند سوال کوتاه را به منظور آشنایی خوانندگان با این کتاب با مینا احدی طرح کرده ایم.

اول اینکه  ایده این کتاب کی و از کجا آمد؟

 

مينا احدي: در جريان فعاليتها و يا گفتگوهايي که با رسانه هاي مختلف داشتم، همواره اين سوال را مي شنيدم که چرا زندگينامه خودم را نمي نويسم. اينکه داستان زندگی خودم را بنويسم، همواره براي خودم هم مطرح بوده، ولي من نه وقت زيادي براي اين کار داشتم و نه استعداد کتاب نوشتن. به دوستان خودم هميشه ميگفتم بايد کسي کمک کند تا اين ايده عملي شود. و آخر سر هم همینطور شد.

سه سال قبل، سينا فوگت يک ژورناليست آزد و يک فعال حقوق انساني، سخنگوي سازمان عفو بين الملل در آلمان، با من مصاحبه اي کرد براي تلوزيون سراسري آلمان در بخش زنان ، و آشنايي ما از آنجا شروع شد. يکسال بعد از آن سينا فوگت با من مصاحبه اي کوتاه کرد در مورد زندگيم که در روزنامه " تاتس" با تيتر " پارتيزان عليه سيستم حقوقي انسان کش" ، به فعاليتهاي من عليه اعدام و سنگسار پرداخت. در 8 مارس 2006 خانم فوگت در کنفرانس بزرگ ما به اين مناسبت که سخنرانان معروفي داشت و توجه زیادی جلب کرد شرکت نمود. چند روز بعد از اين جلسه به من زنگ زد و گفت تصميم دارم، کتابي در مورد تو بنويسم. منهم خیلی خوشحال شدم و کار ما شروع شد.

 

جوانان کمونیست: جریان نوشتن کتاب چطور پیش رفت؟  

 

مينا احدي: یکسالی طول کشید.  ما در هفته يکبار همديگر را ملاقات ميکرديم و من دو ساعت در مورد زندگيم از کودکي تا به امروز حرف ميزدم. سينا اين حرفها را ضبط ميکرد و پياده ميکرد. طبعا براي او دنياي من، بسيار نا آشنا بود. مبارزه با ساواک شاه و ترس و لرزها و مخفي کاريهاي عجيب و غريب آنزمان، موقعيت زندگيم در يک شهر کوچک، نقش مذهب و سنتها در زندگيم و دوران انقلاب و قتل عامها و زندانها و همه اين برای او مسايل بسيار جديد بود. او سوالات زيادي داشت و در طول يکسال که ما روي اين پروژه کار ميکرديم، او بيش از سي کتاب در مورد ايران و يا مبارزه عليه اسلام سياسي و بويژه زندگي و فعاليتهاي زنان مبارز عليه اسلام در دنيا خواند.

کمپين " من از مذهب رويگردانم" و تشکيل سازمان اکس مسلم ، توجه ها را در آلمان و تا حدودي در دنيا بطرف این فعالیت ها جلب کرد و انتشاراتي هاي مهمي پيشنهاد چاپ کتابي در مورد زندگي و فعاليتهاي مرا دادند که ما انتشاراتي هاينه را قبول کرديم و کتاب توسط اين موسسه چاپ شد.

 

جوانان کمونیست: اگر بخواهید خلاصه موضوعات کتاب را بگویید روی چه نکاتی دست میگذارید. کلا این  کتاب معطوف به چه چيز است؟

 

مينا احدي: کتاب که  به زبان آلماني است،  از رشد اسلام سياسي و نقش سازمانهاي اسلامي در آلمان و نقد مالتي کالچرايسم شروع ميشود و سپس به دوران کودکي من، تجارب من در شهر کوچک ابهر و دنياي متضاد بين ابهر و تهران و همچنين فعاليتهاي من در دبيرستاني که درس ميخواندم تا دوران انقلاب و نقش سازمانهاي چپ در اين انقلاب و سپس روي کار آمدن اسلاميها در ايران و باز هم تغييرات چپ در اين پروسه و بالاخره دوران فعاليت ده ساله من در کردستان و غيره ميپردازد. طبعا در اين دوران نقش منصور حکمت و پروسه تشکيل سهند و زندگينامه حکمت در کتاب مطرح ميشود، همچنين در ادامه در مورد پروسه تشکيل حزب کمونسيت ايران و حزب کمونيست کارگري در کتاب حرف ميزنيم  و نقش منصور حکمت در تغيير چپ در ايران و انسانگرايي و دفاع بي قيد و شرط او از مارکس و کمونيزم کارگري در کتاب بررسي ميشود.

 

جوانان کمونیست:  جالب است در دنيايي که صحبت کردن از چپ و کمونيزم تابو است، اين کتاب به اين مسايل مي پردازد و در این ابعاد مطرح میشود.

 

مينا احدي: بنظر من تازه بسيار بيشتر از اينها بايد در مورد اين روند گفت و نوشت. طبعا در اوضاع کنوني دنيا که کمونيزم را مورد حمله قرار داده و يا سوت پايان  آنرا سعي کردند به صدا در آورند، بسيار مشکل است در بستر اصلي جامعه باشید و از اين آرمانها دفاع کني. اما همانطور که حکمت به همه ما آموخت، براي تغيير در زندگي انسان در همين امروز در اين دنيا بايد به وسط گودي استخر رفت و تغيير ايجاد کرد. من اين فعاليتهاي خودم و اين موقعيت را بیشتر از هرکس مديون منصور حکمت  هستم و بهمين دليل این کتاب به اين انسان بزرگ، به اين اومانيست و مارکسيست برجسته زمان ما تقديم شده است.

 

جوانان کمونیست:  عکس العمل ها به کتاب چطور بوده است؟

 

مينا احدي: تا همين امروز که سه  هفته از پخش کتاب ميگذارد، هر کس اين کتاب را خوانده ، آنرا جذاب و جالب و خواندني توصيف کرده. بسياري از خبرنگاران و ژورناليستها که کتاب را دريافت کرده اند، با ما تماس گرفته و تبريک گفته اند. دوستانم و يا معلمين بچه ها يم و همه کساني که با من آشنا بودند و کتاب را خوانده اند ميگويند ، ايران و سياست در ايران را از زاويه جديدي در اين کتاب ديده و سمپاتي به شخصيتهاي کتاب و فعاليتهاي ما پيدا کرده اند. 

در طول اين جند هفته با دهها رسانه آلماني و يا چندين شبکه فارسي زبان مصاحبه کرده ام. نشريه هفتگي و مشهور اشپيگل اين کتاب را در شماره اين هفته معرفي کرد و از من دعوت کرده است که در نمايشگاه کتاب در لايپزيگ در ١۵ ماه مارس، در غرفه اشيپگل سخنراني کرده و کتاب را معرفي کنم. در نشريات سراسري مهمي چون " دي ولت" ، " ولت ام سونتاگ، " فرانکفورتر الگماينه" و " برلينر تسايتونگ" و ... اين کتاب معرفي شد و شبکه هاي سراسري راديويي و تلويزيوني آلمان اين کتاب را معرفي کردند. به تاک شوهاي مهمي چون " مايش برگر " و يا برنامه " گونتر ياووخ " که براي دوستان ساکن آلمان و يا کشورهاي آلماني زبان معروفترين چهر هاي تلويزيوني هستند، دعوت شده ام. بهر حال استقبال بسيار زياد است.

 

جوانان کمونیست: فکر میکنید چرا چنين استقبالي ميشود؟

 

مينا احدي: مردم از دروغ و حرفهاي تکراري در مورد بويژه جنبش اسلامي خسته شده اند. يک حرف ديگر، يک نقد راديکال و يک افق انساني براي همه جذاب است. زندگي زني از ايران که از دوران کودکي و نوجواني اسير سنتها و فرهنگ عقب مانده و اسلامي بوده و بر عليه دو حکومت ديکتاتور مبارزه کرده. لحظات اين مبارزه و تجارب بعضا دردناک اين زندگي ، و همچنين تقلا و تلاشي دايمي براي ايجاد تغيير درزندگي مردم، و تابو شکني ها براي خوانندگان جالب است. همچنين بايد اضافه کنم در کتاب نگاهي از نزديک انداخته ميشود به زندگي مريم ايوبي که سنگسار شد، به زندگي نازنين فاتحي که نجات يافت، به زندگي کبرا و شهلا و عبدالله فريور و سيناپايمرد و ديگراني که در زندانهاي رژيم اسلامي اسير هستند. براي من جاي افتخار است که کتاب زندگيم با زندگي دهها انسان دردمند و ستم ديده و در عين حال اسير سلولهاي مرگ جمهوري اسلامي،  عجين شده که ما و حزب ما براي نجات آنجا تلاش کرده ايم. این هم سرنوشت مختص ما است.  يعني اينکه در مورد بيوگرافي من نميشود حرف زد و از حکمت وتقوايي و همچنين از کبرا رحمانپور و شهلا جاهد حرف نزنيم.

من در عين حال ميخواهم اينجا عميق ترين امتنان خودم  از فعالين وکادرها و دست اندرکاران حزب کمونيست کارگري ايران بکنم که همچون يک ستون ايستاده و مرا در همه فعاليتهايم با تمام قوا همراهي کردند. کساني که اسمشان ممکن است در جايي نيامده باشد ، ولي فقط با اتکا به يک جنبش و يک حزب عظيم ميتوان چنين کارهايي را کرد و بهترين امتنان قلبي من تقديم اين عزيزان است. 

 

جوانان کمونیست: ما به سهم خود باردیگر به شما تبریک میگوییم و  بعنوان آخرین سوال:  کی قرار است کتاب به زبانهای دیگر ترجمه شود؟

 

مينا احدي: طبعا ترجمه به زبانهاي مختلف بستگي به استقبال از کتاب دارد. اميدوارم کتاب به زبان انگليسي و فارسي و زبانهاي مختلف ديگر ترجمه شود. بايد تلاش کنيم که اين اتفاق بيفتد.