در بازار، ما را خريد و فروش مي کنند!

 

بحران بي سابقه اي که گريبان نظام مالي سرمايه داري جهاني را گرفته، آنچنان مخاطره آميز است که ماجراي  انفجار دو برج تجارت جهاني در نيويورک (11 سپتامبر 2001) را از خاطره ها پاک کرده است و اهميت لشکرکشي نظامي به خاورميانه را پشت سر گذاشته.

چند هفته از آغاز بحران بي سابقه در بازارهاي مالي جهان و ورشکستگي بانک هاي عظيمي که در راس اقتصاد جهان نشسته اند، مي گذرد. در اين مدت، قدرت هاي امپرياليستي بي وقفه براي نجات نظام مالي خويش تلاش کرده اند. سران 7 کشور صنعتي جهان؛ موسوم به جي-7 (آمريکا، بريتانيا، آلمان، فرانسه، ژاپن، ايتاليا، کانادا) و وزراي مالي-اقتصادي آنان؛  سراسيمه و مکرر به ملاقات يکديگر شتافته اند و اجلاس هاي اضطراري برگزار کرده اند. جورج بوش در عرض 26 روز 21 بار سخنراني کرده است تا بازارهاي مالي را از قدرت آمريکا در تضمين قابليت آن در مکيدن خون مردم جهان مطمئن کند. اما، سرمايه با حرف و وعده گول نمي خورد! سرمايه خون مي خواهد! تا به بدنش تزريق نشود، نمي تواند حرکت کند!

توقف بازارهاي مالي، بي اعتمادي بانک هاي جهان به يکديگر، حرکت اعتبارات و وام ها را در سراسر جهان مختل کرده است. در عصر امپرياليسم ، به تنگنا افتادن سرمايه مالي؛ که سرور کل سرمايه داري جهاني است، مجموعه ي اقتصاد سرمايه داري را به تنگنا مي اندازد. با توجه به اين موضوع بود که دولت آمريکا تصميم گرفت 700 ميليارد دلار به شکم سيري ناپذير بازارهاي مالي و بانکها بريزد و وعده داد که کل اين مبلغ را به 1800 ميليارد دلار نيز برساند. و رهبران کشورهاي اتحاديه اروپا رقم تکان دهنده ي 1700 ميليارد يورو ( 500 ميليارد توسط آلمان و 360 ميليارد توسط فرانسه) را بر سر ميز سرمايه مالي گذاشتند. بالاخره، روز دوشنبه 13 اکتبر؛ بر چهره بازارهاي سهام لبخند نشست و به جاي سقوط، صعود کردند. اما هنوز معلوم نيست که آيا اين قمار چند هزار ميليارد دلاري، مرضشان را حل خواهد کرد ويا نه؟!! و اگر بکند، چند ماه يا چند سال ديگرطول خواهد کشيد تا دوباره در سطحي وخيم تر و دامنه دارتر سرباز کند.

آيا 6 ماه پيش، زماني که قيمت برنج و ذرت و گندم، در نتيجه ي عملکرد همين سرمايه مالي در بازارهاي سهام، در فاصله ي چند هفته دو برابر شد؛ زماني که صدها هزار مردم خشمگين در خيابان هاي هائيتي و بنگلادش و کنيا عليه سير صعودي هولناک قيمت مواد غذائي ابتدائي خويش و ناياب شدن آن توسط محتکرين حريص بومي، فرياد گرسنگي سر دادند؛ زماني که حتي رئيس صندوق بين المللي پول اعتراف کرد که رقم مرگ و مير از گرسنگي مي تواند به صد ميليون نفر برسد!! ... آيا اين رهبران جي-7 بي خواب شدند؟ آيا هيچ اجلاس اضطراري ميان اين کشورها برگزار شد؟ آيا آنها ناراحت هستند که 900 ميليون نفر مردم جهان به آشاميدني و 5/2 ميليارد نفر به توالت دسترسي ندارند و سالانه 5/1 ميليون کودک به اين دليل مي ميرند؟

جواب اين است: خير! آن ها به شدت نگران حفظ نظام بانکي و مالي خويش هستند. زيرا اين نظام مالي و بانکي، شاهرگ هائي هستند که ثروت حاصل از کار چند ميليارد انسان توليد کننده ي کره زمين را به سوي صندوق هاي خصوصي سرمايه داري منتقل مي کنند. در شرايطي که بقاي يک ميليارد نفر با سوء تغذيه تهديد مي شود و يک دوم جمعيت کره ي زمين به سختي روزگار مي گذرانند، اينها با آرامش سر بر بالين مي گذارند. اما هنگامي که کار مکانيسم هاي مکنده ي سود مختل مي شود، خواب از سرشان مي پرد! زيرا ،آنان دولتهاي طبقه ي سرمايه دارند. اين دولت ها، در کمال خونسردي مي توانند يک ميليارد نفر را پاي خداي سرمايه سلاخي کنند تا آن را حفظ کنند. 

 جورج بوش بدون پرده پوشي اعلام کرد: اين اقدامات، نه عليه "بازار آزاد"، بلکه براي دفاع از آن است. او و وزير خزانه داري آمريکا (هنري پالسون) گفتند: اين تزريقات لازم است تا بانکها دوباره مشغول دادن وام به يکديگر و به مصرف کنندگان شوند. سرمايه بايد با حرص و ولع بيشتر به مکيدن خون مردم جهان و انباشت ثروت ادامه دهد. اما کارگزاران سرمايه، منت اين کار (يعني تزريق هزاران ميليارد دلار به نهادهاي مالي و بانکي شان) را سر مردم عادي مي گذارند و مدعي اند که اينکار براي حفظ مشاغل و خانه هاي آنان است!  وزير خزانه داري آمريکا مي گويد:«وقتي فينانس در دسترس نباشد، مصرف کنندگان و بيزنس ها؛ هزينه هايشان را کم مي کنند. اين باعث بيکاري و حتي بسته شدن کارگاه ها مي شود.» (1)

پالسون هم مانند ديگر کارگزاران سرمايه، دنيا را وارونه مي بيند! بر خلاف تصور او، اگر کارگران و دهقانان توليد نکنند، ذخيره ي مالي هم بوجود نمي آيد. تخصص اين بازارهاي مالي، سرعت بخشيدن به استخراج حداکثر سود از توليدکنندگان مستقيم (کارگران و دهقانان) است بدون آنکه خودشان نقطه ي اتصال با توليد مستقيم داشته باشند. آنچه در بازارهاي سهام خريد و فروش مي شود اوراق بهادار نيست. بلکه ارزش اضافه ايست که توسط  کارگران و دهقانان جهان توليد شده؛ توسط سرمايه داران تصاحب شده؛ و به شکل "اوراق" درآمده و در بازارهاي مالي بر سر آن شرط بندي مي شود. و در واقع اين ما هستيم که در بازار آنان خريد و فروش مي شويم. اما به شکل "مدرن" و "آزادانه" ودقيقا براي همين است که  مارکس، سرمايه داري را، نظام بردگي مدرن خواند.

چرخش هر چه سريعتر سرمايه، مرزهاي "حداکثر سود" مورد نياز سرمايه را گسترده تر مي کند. همان قدر که بر سرعت مکيدن سود افزوده مي شود؛ از هزينه هاي بهداشت و آموزش و آب آشاميدني و سر پناه -- يعني مصارفي که خط فاصل ميان زندگي در جامعه ي انساني و زندگي در جنگل است-- کاسته مي شود. زحمتکشان جهان براي ارضاي حرص و آز سرمايه داري بايد از جان مايه بگذارند و فرزندان خود را قرباني کنند. امروز شاهد آن هستيم که کارگر چيني زير فشار کار در سن 19 سالگي سکته مي کند؛ سالانه 20 هزار دهقان هندي براي رهائي از دست بازارهاي وام خودکشي مي کنند؛ ميانگين سن و ميانگين رشد قد در اکثر نقاط جهان رو به نزول است. زنان بطور گسترده در بازار بردگي جنسي خريد و فروش مي شوند.

اما بحران واقعي هنوز در راه است. در سال آينده، نرخ بيکاري در کشورهاي صنعتي و در سطح جهان، جهش خواهد کرد. کمپاني ها و کارگاه هاي توليدي زيادي ورشکست خواهند شد. بخش هاي غيرانتفاعي (بيمه هاي بيکاري و  بازنشستگي، بهداشت، آموزش، حمل و نقل عمومي و غيره) ضربات کاري دريافت خواهند کرد.

مقدار پولي که دولت هاي جي-7 به درون بازارهاي مالي و بانک ها تزريق خواهند کرد، برابر با يک سوم توليد ناخالص جهان است! هيچ يک از اربابان سرمايه، در جواب به اين سوال که: چند هزار ميليارد دلاري  را که اين چنين دست و دلبازانه روي ميز قمار بازارهاي مالي ريخته اند، از کجا آورده اند ؟ و چه کسي آن را خواهد پرداخت؟،  جواب صريحي نداده اند. در عوض گفته اند، "اين به نفع همه است"!  سران دولت هاي غربي مي گويند، در ازاي اين چند هزار ميليارد دلار، دولت ها بانک هاي ورشکسته را تصاحب کرده و در سهام بازارهاي مالي شريک خواهند شد تا بعدا وقتي قيمت اين سهام ها بالا رفت، آن ها را فروخته و پول را به خزانه ي دولت باز گردانند. اما اين دروغي بيش نيست!!. دولت ها قرار است اوراق بهادار "مسموم" را بخرند. بعد تحت عنوان "نياز به اصلاح ساختارهاي مالي"، اين اوراق "مسموم" را به زباله داني بيفکنند تا راه شريان هاي بازار باز شده و به فعاليت هاي مالي خود ادامه دهند. اين بخشي از "نابودي خلاقانه ي سرمايه داري" است. بانک ها نيز پس از نجات يافتن، دوباره "خصوصي" خواهند شد. و همه ما مي دانيم که "خصوصي سازي" هيچ نيست جز انتقال مالکيت دولتي به اشخاص يا نهادهاي سرمايه داري خصوصي!!.

گفته مي شود که، "ماليات دهندگان کشورهاي صنعتي" بار اين چند هزارميليارد دلار تزريق يارانه ي دولتي به درون بازارهاي مالي و بانک ها را بر دوش خواهند کشيد. اين فقط گوشه اي از واقعيت است. زيرا: اولا، نه فقط ماليات دهندگان کنوني در کشورهاي صنعتي بلکه نسل هاي آينده ي اين کشورها نيز بايد بار اين يارانه ها را بکشند. ثانيا، کارگران و دهقانان آسيا و آمريکاي لاتين و آفريقا هستند که عمده ي اين تزريقات مالي را بر دوش خواهند کشيد. دولت آمريکا براي تهيه اين مقدار اعتبار، اوراق قرضه چاپ کرده و به بانک هاي مرکزي چين و ديگر کشورهاي آسيائي و خاورميانه خواهد فروخت. اين راهي است براي بازگرداندن درآمدهاي صادراتي عظيم اين کشورها به آمريکا و ديگر کشورهاي صنعتي. واين يعني؛ در آمدهائي که حاصل مافوق استثمار بيرحمانه ي کارگران و دهقانان اين کشورهاست. پس از اجلاس جي-7 اجلاس جي ـ 20 تشکيل شد تا برنامه ي "نجات مالي" را بطور رسمي به يک برنامه ي بين المللي تبديل کنند. (2)

طبق اعتراف زوليک، رئيس بانک جهاني، در نتيجه ي اين بحران؛ تعداد 850 ميليون نفري که از سوء تغذيه رنج مي بردند، به يک ميليارد نفر رسيده است. اين در حاليست که بحران مالي کنوني هنوز در ابتداي راه است و  هنوز چنگال رکود اقتصادي در بدنها فرو نرفته است.  دو ميليارد نفر از مردم دنيا؛ بين 60 تا 70 درصد کالري مورد نياز روزانه شان را از برنج تامين مي کنند.

اينها پس از چند برابر شدن قيمت برنج، چه خواهند کرد؟ بازارهاي مالي چند صد ميليون انسان را قرباني خواهند کرد تا "سلامت" خود را بازيابند؟ در آمريکا، جائي که بخش عمده ي ثروت هاي توليد شده در جهان مصرف مي شود، ميليون ها نفر پس اندازهاي بازنشستگي خود را از دست داده اند. در آمريکا،  صدها هزار خانوار فقير لاتين و آفريقائي-آمريکائي (سياهان) پس اندازهاي محقرانه شان را به دست بانک هاي رهني سپرده بودند، تا شايد صاحب خانه شوند. اکنون نه خانه دارند و نه پس انداز!.

بحراني که امروز گريبان نظام سرمايه داري جهاني را گرفته بسيار دامنه دار و عميق است. دامنه ي آن سراسر جهان را گرفته است، زيرا سرمايه داري، بخصوص در 20 ساله گذشته، با سرعتي گيج کننده اقصي نقاط جهان را به درون يک شبکه ي واحد توليدي، توزيعي و مالي کشيده و درهم تنيده است. اين درهم تنيدگي جهان به همان نسبت که امکان گسترش سريع بحران مالي را بوجود آورده، امکان گسترش سريع انقلاب هاي ضد سرمايه داري-سوسياليستي را از يک کشور؛ به بقيه ي نقاط جهان فراهم آورده است. اما، انقلاب نه امري خودبخودي؛ بلکه کاملا آگاهانه است. نياز به آگاهي کمونيستي و مبارزه ي سازمان يافته دارد. اگر انقلاب هاي سوسياليستي در جهان به راه نيفتد، سرمايه داري مي تواند بار ديگر به خود سامان دهد و اينکار را به هر قيمتي خواهد کرد. حتي به قيمت راه حل ماکياوليستي محکوم کردن يک ميليارد نفر از مردم جهان به مرگ از گرسنگي و مرگ زودرس؛ در نتيجه ي سوء تغذيه و کار شديد.

ارزش بزرگ بحران ها در آن است که دروغ هاي پليد را رسوا کرده و حقايق را به روشنائي روز در مي آورند. نظام سرمايه داري، با کارکرد خود و اثرات مخرب غير قابل انکارش، حقايق زيادي را در مورد ماهيت خود بروز مي دهد. به همين دليل، جيره خواران فکري نظام سرمايه داري که به "متخصصين اقتصادي" معروفند، مانند طلبه هائي که فقط با توسل به ايمان کور مي توانند خود را از تاثيرات واقعيات تکان دهنده ي اجتماعي؛ مصون نگاه دارند، مي گويند: «خير! اين واقعه به هيچ وجه معيوب بودن نظام سرمايه داري را نشان نمي دهد و هيچ بديلي براي سرمايه داري نمي توان متصور بود.». اما اين بحران بزرگ، مانند رعد و برقي قدرتمند بر اعماق چرکين و خوفناک نظام سرمايه داري پرتو افکند و يکبار ديگر، به طرز غيرقابل انکار، ثابت کرد که طبقه کارگر و اکثريت مردم جهان هيچ چاره اي ندارند؛ جز آنکه براي چشم انداز سوسياليسم و کمونيسم بجنگند  و عاجلانه بجنگند!. ضرورت دست زدن به انقلاب سوسياليستي، در ايران و در همه ي کشورهاي جهان، حتي در کشوري مانند آمريکا، هيچ وقت به اندازه امروز واضح نبوده است.   

 

توضيحات:

1- به نقل از مقاله ي "آمريکا 250 ميليارد دلار در بانک ها سرمايه گذاري مي کند"( روزنامه ي هرالد تريبون/14 اکتبر).

2- جي ـ 20 شامل کشورهاي زير است: آمريکا، بريتانيا، آلمان، فرانسه، ايتاليا، کانادا، استراليا، ژاپن، روسيه، چين، اندونزي، هند، عربستان،  کره جنوبي، ترکيه، برزيل، مکزيک، آرژانتين، آفريقاي جنوبي و رئيس اتحاديه ي اروپا <