پس امنيت که میگويند کجاست؟

 

 مینا تقی خانی

همین دیروز پریروز بود که با سعیده دوستم رفته بودیم انقلاب چندتا کتاب بخریم.من یه مانتو رنگ روشن پوشیده بودم، بعد از خرید کتابامون کاری واسه دوستم پیش اومد

 که باید به کافی نت میرفتیم.

داشتیم به سمت خیابون ولیعصر می رفتیم که چندتا دختر هراسون از روبرو به سمت ما می اومدن و به من نگاه میکردن، به ما که رسیدن یکیشون به من گفت:"دختر خانوم

 اصلا سمت ولیعصر نرو، ارشادیا می گیرند، منو گرفتن اذیتم کردن، توام می گیرن بیچارت میکنن!"

دست وپامو گم کرده بودم، دیگه هر چی سعیده با من حرف میزد هیچی نمی فهمیدم!همش چشام به خیابون بود که نکنه ماشین گشت این دورو برا باشه!!!

ترس تمام وجودمو گرفته بود، دستام یخ کرده بود فقط منتظر بودم یه خانم چادری بیادو دستمو بگیره بهم بگه برو، برو تو ماشین...

از اون روز به بعد با اضطراب میرم بیرون ، دیگه تو خیابون چشامو تیز می کنم تا اگه ماشین گشت و دیدم راهمو کج کنم!!

هر جا که میرم باید قبل از تاریکی هوا خونه باشم،هم به خاطر اینکه خانوادم مخالفن،هم خودم می ترسم.

گاهی اوقات شبها دوست دارم تنها یا با یکی از دوستای دخترم برم بیرون،برم دوچرخه سواری،تو خیابون قدم بزنم و...اما هیچوقت نمی تونم چون امنیت ندارم!

اینطور موقع ها کتابمو می گیرم دستمو با یه آآآآه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه !!بلند شروع میکنم به خوندن، آخه کار دیگه ای از دستم بر نمیاد .

واسه من،یه جوان ایرانی یه سوال پیش اومده که فکر میکنم سوال اکثر جوانای ایران باشه:

حالا که گشت ارشاد هست و به قول خودشون امنیت ایجاد میکنن،پس چرا دوتا دختر شبها نمی تونن برن بیرون؟ پس امنیتی که میگن کو؟کجاست؟ نکنه امنیت ما تو

 پوتینایی که یه دختر رو شلوارش کشیده؟!!!!