مذهب حتى بمثابه امر خصوصى افراد، ارتجاعى است !

 

مهرنوش موسوی

 

اینکه مارکسیستها معتقدند " مذهب افیون توده هاست" یک وجه تمایز مارکسیسم در نزد توده های مردم از بقیه جریانات است. مخالفت کمونیستها با مذهب، همانقدر شهره است که انتقادشان به سرمایه داری. کمونیسم کارگری به همین جهت جای خود را در جامعه ایران باز کرد که مبارزه علیه استثمار را به مبارزه علیه مذهب، ناسیونالیسم، علیه افکار و اخلاقیات و فرهنگ طبقه حاکم گره زد. جوهر مانیفست کمونیست را در برنامه یک دنیای بهتر بعد از نزدیک به 100 سال دوباره زنده کرد. وجه تمایزکمونیسم کارگری با کلیه کمونیسمهای ماقبل خودش این بود که روی دو ستون، جنگ با مذهب را به پیش برد. اول در افتادن مستقیم با دستگاه مذهب و تفکر آن، دوم نقد احزاب و جریاناتی که در لباس چپ، جلو نقد مذهب را سد میکردند. شاید باید حتی ادعا کرد که بخش اعظم تلاش کمونیسم کارگری در درجه اول متوجه نقد همین جریانات بود. کمونیسم کارگری از روز اول عروجش در جامعه ایران، باید بر سر لزوم نقد بدون تخفیف مذهب میجنگید! نه فقط با دستگاه آخوند! حکومت حزب الله و مسجد! اینها سر جای خودش! باید با خود جنبشی هم که اسم خودش را چپ گذاشته بود میجنگید. باید به آنها ثابت میکرد که " کمونیستها عقاید خود را در هاله ایی از تقدس خرافی و مذهبی نمی پیچند و پنهان نمی کنند!" لذا درهر قدمی که ما در مبارزه علیه مذهب در ایران برداشتیم، مقاومت روبروی جنبش ما از موضع چپ صورت گرفت. باید این مقاومت را درهم میشکستیم تا اصلا کمونیسم را از زیر آوار در بیاوریم. نشان بدهیم که این چپی که بدهکار اسلام و مذهب هست، کمونیسم نیست. کمونیسم کارگری بر علیه چپ سنتی ایران نبرد کرد. نه فقط ناسیونالیسم این چپ را نقد کرد، علاقه اش به رشد صنعت خودی را کوبید، بل مذهبی بودن آنها و تعامل آنها را با مذهب هم مورد نقد و افشای بی امان خود قرار داد. چپی که سالها بود از اسلام و مذهب به عنوان الهیات رهایی بخش اسم میبرد. ما در مقابل این چپ، پرچم اعتراض علیه مذهب و بویژه اسلام را بلند کردیم، منصور حکمت در مقابل چشمان از حدقه درآمده این چپ اسلامی، دین اسلام را عین لمپنیسم و چاقوکشی خطاب کرد! چپی که حضرت علی را سوسیالیست نامیده، محیطهای روشنفکری جامعه را آنچنان مسموم کرده بود که صدای صادق هدایتها در آن خاموش شده بود. جنبش ضد مذهبی وادار به عقب نشینی شده بود. دوره قبل از حضور حکمت در ایران، جنبش ضد دینی را در این مملکت، فقط دستگاه آخوند عقب نراند، فقط دیکتاتوری شاه خفه نکرد! چپ آن دوره بود که با الهیات رهایی بخش حزب ارتجاعی توده باعث شکست آن شد. این روشنفکران آن دوران بودند که هر زمانی در ایران جنبش ما بلند شد بساط آخوند، دین و مذهب را در ایران جمع کند، پا جلو گذاشتند، جلو سینه مردم ایستادند. نگذاشتند نقدی صورت بگیرد، گفتند نکنید! گفتند اسلام، دین رهایی بخش است! اسلام جزو عقاید توده هاست! عقاید کارگران است! و مگر نه اینکه کمونیستها باید مجیز توده ها و مجیز کارگران را بگویند! اینها در حالی مجیز اسلام را به اسم کارگر گفتند که همان کارگری که شیر نفت را بست، اشعار زیر لبش، اشعار ضد مذهبی لاهوتی بود! در یک چنین جامعه ایی، کمونیسم ما را یک جوان 27 ساله شجاع! مارکسیست! غربی، مدرن، عمیقا ضد مذهب و ضد سنت بعد از انقلاب اکتبر روی پایش بلند کرد. منصور حکمت اولین رهبر کمونیست، بزرگترین متفکر عصر ماست که در یک کشور این چنینی از روز اول علیه مذهب، علیه ناسیونالیسم و علیه کلیت جامعه سرمایه داری بدون ذره ایی تخفیف پرچم خودش را بلند کرد! هیچ تز، هیچ استدلال، هیچ گرایشی نتوانست جلو منصور حکمت را در نقد مذهب بگیرد. وقتی به وی میگفتند به مذهب توده ها حمله نکن! توده ها رم میکنند! محکم ایستاده میگفت، این که شما از آن دفاع میکنید، توده ها نیستند! این انتخاب سیاسی خود شماست که مذهب را عقاید توده جا بزنید تا بتوانید آن را از زیر انتقاد در ببرید! او میگفت " من به هيچ خرافه‌اى، به هيچ ناحقى، حتى اگر همه مردم جهان به آن صحه بگذارند، احترام نميگذارم."

با منصور حکمت و نقد بی امان او علیه مذهب، چتری ایجاد شد که جنبش ضد مذهبی در ایران جلو بیاید. منصور حکمت محیطهای روشنفکری ایران را علیه مذهب فتح کرد تا کار آن جوان بیخدایی که در یوتیوب، علیه خدا کلیپ ساخته است راحت بشود. نتوانند با فرمولاسیون و لابیرینت پیچیده فکری چپ، عقبش برانند! تا جنبش خلاصی مذهبی یک بار بعد از انقلاب مشروطیت، جرئت کند دوباره پا به عرصه حضور اجتماعی بگذارد. به باور من اگر میلیتانتیسم ضد مذهبی، ضد سرمایه دارانه و ضد حکومتی منصور نبود، همین چپ سنتی ایران، همین دستجات فدایی و پیکار و رزمنده، جنبش خلاصی مذهبی را دوباره خفه کرده بودند. پر وقتی نیست که حتی پیشمرگان کومله در شهرها و روستاهای کردستان برای " رم ندادن" مردم، ادعا میکردند که خداپرستند و حتی نماز میخوانند! منصور حکمت دامنه مبارزه علیه سازش با مذهب را به درون صفوفی کشاند که خود وی رهبر آن بود! به نظر من همین قاطعیت و همین سازش ناپذیری است که از منصور حکمت یک " رهبر سیاسی" قابل اعتماد ساخته است. حکمت میگوید: "  .. تا آنجا که به مبارزه عقيدتى و افشاگرى از بنيادهاى اين دين و افشاى ديندارى به طور کلى برميگردد، براى يک انسان آزاد انديش، مذهب بخشى از لمپنيزم در جامعه است و چاقوکشى و مذهب از يک خانواده اند که بايد هر دو را بگذارد کنار. اين مبارزه اگر الان صورت مى گيرد به لطف کمونيستهايى از جنس ماهاست و آن هم در محدوده امکانات يک سازمان سياسى. يک جنبش کشورى سراسرى در مقياس اجتماعى از طيفى از روشنفکران روشنگرى که فرياد بزنند من دين ندارم و من خدا نشناسم، نداريم. در صورتيکه اروپا پر از غولهاى فکرى بوده که جلو عظمت کليسايى قد علم کرده اند و حرفشان را زده اند. در قلمرو علمى و فلسفى و اجتماعى اين خرافات را نقد کرده اند و خيلى هايشان هم بهايش را پرداخته اند. ما اين شهامت معنوى و سياسى و فکرى را در قشر انديشمندان آن مملکت نداريم. امروز "دگرانديش" معمولا به کسانى مى گويند که رفيق آقاى خاتمى باشند. در نتيجه شايد اين دست طبقه کارگر ايران و دست حزب کمونيست کارگرى را مى بوسد که اين مبارزه را به يک سرانجام اساسى برسانند. من فکر مى کنم اين مبارزه اى که در ايران هست، اگر منجر به عروج احزابى مثل ما و جنبشى مثل جنبش سوسياليستى کارگرى بشود و اين جنبش بتواند عليرغم همه مشکلات و موانعى که سر راهش مى گذارند روى پاى خودش بايستد، مى شود ريشه مذهب را در دراز مدت زد. "

واقعیت این است که جنبشهای اجتماعی مبارز در ایران، خواه جنبش برابری طلبی، جنبش حق کودک، جنبش علیه اعدام، جنبش ضد مذهبی و... جنبشهایی هستند که متاثر از یک نبرد اساسی میان قطب چپ و راست جامعه ایران ایجاد و به جلو صحنه فراخوانده شده اند. در راس قطب چپ، حکمت ایستاده است. آن را منسجم کرده است. بر مبنای این نبرد، حزب سیاسی ساخته است. این جنبشها محصول خودبخودی وجود ستم در جامعه نیستند. در زمان شاه نیز، جنبش ضد مذهبی نه وجودش خودبخودی بود، نه افولش بدون دلیل! در زمان رضا شاه و محمد رضا شاه، جنبش ضد مذهبی در ایران در اثر تشعشعات انقلاب اکتبر و دست بالا پیدا کردن نقد مذهب در اروپا عروج کرد و در اثر سازش حزب توده با اسلام و الهیات رهایی بخشش و در اثر معادلات جنگ سرد در سطح بین المللی افول کرد. عقب رانده شد. اگر نگاه کنید می بینید اولین کسی که در سطح چپ ایران به فرمولاسیون " مذهب توده ها" حمله کرد منصور حکمت بود. اولین کسی که گفت من نمی پذیرم که ایران یک جامعه اسلامی است، منصور حکمت بود. تز " ایران اسلامی است" تز پایه و شریان اصلی همه کمپینهای چپ و راست جامعه ایران برای سنگ انداختن جلو جنبش ضد مذهبی و نقد کمونیستی از دین در جامعه ایران است. این تزی است که با آن هم اسلام را و هم حکومت اسلامی را برای چندین دهه توجیه کرده اند. اساس این تز را حکمت زد و برای چندین دهه ما را در مقابل این هجوم بیمه کرد! 

منصور حکمت تمام تزهای چپ اردوگاهی مبنی بر رعایت " اسلام توده ها" را مورد تعرض قرار داد، جنب و جوش روشنفکران جوان ایران برای نقد دین را زیر بال و پر خود گرفت، مداوما موانع جلو روی آن را کنار زد و افشا کرد. اگر منصور حکمت نبود، به کل چپ ایران انداخته بودند که " ایران اسلامی است" ! اسلام " توده ها" با اسلام " خمینی" فرق دارد! باید به یکی به نفع آن دیگری تخفیف داد! اولین رهبر سیاسی که جرئت کرد آنهم درست در وسط بمباران تبلیغاتی غرب، وقتی مجسمه های لنین را پایین میکشیدند، به جای آن زنگ کلیساها دوباره زده شد، درست وقتی که کمونیستهایی پیدا شدند که مذهبی شدند، بودیست شدند، دالایی لامایی شدند، سینه سپر کند و شدیدتر از قبل به دمکراسیشان، به مذهبشان، به ناسیونالیسمشان اعلان جنگ کند. اعلام کند که اصلا چه کسی گفته ایران جامعه ایی اسلامی است؟ درست در زمانی که چپ اردوگاهی مشغول توجیه حجاب کودک بود! ایشان بود که رضایت نداد و مدام سقف را بالاتر و بالاتر برد. اگر دست چپ سنتی ایران بود، فوقش مذهب، امر خصوصی توده ها تلقی میشد و لابد حجاب کودک هم امر شخصی پدر و مادر! بیهوده نیست که حکمت میگوید میلیتانتیسم ضد مذهبی کمونیسم کارگری، وجه مشخصه این کمونیسم جدید و انقلابی عصر ماست. ایشان میگوید: ...  و اگر دقت کنید در عرصه تاکتیکی تفاوت جدی ما را با چپ نشان میدهد. که: "چرا اینها  اینقدر به مذهب بند میکنند"! "چرا رحم نمی کنند به کسی"! "چرا اینقدر خلاف جریان هستند"! "چرا اینها اینقدر نسبت به این تعصبات اینقدر بیرحم عمل میکنند"! و "چرا همیشه جنگ آخرشان را با اینها (با این تعصبات) میکنند"!؟ بخاطر اینکه ما اینها را سلاح های جامعه سرمایه داری میدانیم. نه باور توده ها و یا خاطرات عتیق بشر.

کسی که در جامعه مردسالار است دارد کمک میکند به انقیاد طبقاتی. و باید همین را به او گفت! سوای اینکه جایگاه این (مردسالاری) در زندگی شخصی او یا کسی تحت این تبعیض است چه باشد، دشمنی ما با او انعکاس دشمنی ما با کل این جامعه موجود است. در نتیجه ما پدیده ای به اسم "عقب ماندگی انقلابی" نداریم! در ذهن ما "عقب ماندگی پیشرو"، "عقب ماندگی انقلابی"، "عقب ماندگی خلقی"، "تعصبات پرولتری"، "ارتجاع پیشرو" نداریم اینها را! ارتجاع برای ما ارتجاع است. اگر چیزی ارتجاعی است مال طبقه ارتجاعی زمان ماست. او دارد بازتولیدش میکند. وگرنه اگر دست بردارد، اگر دست بردارند از حمایت از مذهب، اگر بورژوازی از پشت مذهب کنار برود، ظرف دو سه سال ریشه اش در کره ارض زده میشود! برای اینکه اینقدر نیرو علیه اش جمع شده و اینقدر نفرت علیه آن هست.. ولی شما با سد آموزش و پرورش، مدیا، ارتش، دادگاه، زندان برخورد میکنید. خانم تسلیمه نسرین در بنگلادش یک کلمه  حرف میزند باید زندگی اش را بردارد و برود یک گوشه ای در شمال اروپا زندگی کند. چون به یک شیخ پشم الدینی در محل برخورده است. میگوید "به عقاید توده ها توهین شده است"، ولی اینطور نیست. به منافع آن یارو سر خیابان ضربه خورده است. سهم امامش دارد زیر سوال میرود. حکومت بنگلادش دارد زیر سوال میرود. و حاکمیت آن نوع سرمایه داری آبکی و رقیق و ضعیفی که در آنجا حاکم است زیر سوال میرود. سرمایه داری در یک حلقه ضعیفش کاملا زیر سوال میرود.

میخواهم بگویم یک عده نمی فهمند که چرا ما اینقدر لج داریم (با این خرافات)  و چرا حزب کمونیست کارگری اینقدر علیه این عقب ماندگی ها  و تعصبات افراطی است. بخاطر اینکه (این حزب) همانقدر علیه کل طبقه  و دولت بورژوا، علیه احزاب طبقات حاکم افراطی است .  و (در نتیجه) علیه  ابزارهای جانبی شان هم به همین دلیل افراطی است."

پروژه ایی که حکمت در جامعه ایران شروع کرد باید به اتمام رسانده شود. به نظر من بعد از شکست دوم خرداد و سیاست تقسیم اسلام به خوب و بد و ادعای پروتستانتیسم اسلامی، ما با یک رویکرد جدیدتری مواجه هستیم.همان موقع گنجی در جنبش ملی/ اسلامی اولین کسی بود که با اعلام خواست جدایی مذهب از دولت در مانیفست خود، تلاش کرد روی موج شکست جا بگیرد. الان به باور من بزرگترین مانع جنبش ضد مذهبی در ایران، کمپین هماهنگ آپوزیسیون راست با لایه های ریزش کرده اپوزیسیون ملی/اسلامی است که چپ در مقابل آن ساکت است. در سایه سکوت چپ این کمپین جلو آمده است. الان یا باید کمک کرد جنبش نقد سوسیالیستی و سلبی مذهب جلوتر برود، به پیروزی برسد یا اینکه جلوش را سد خواهند کرد. لذا سئوال این است اکنون کجا ایستاده ایم؟ الان با چه دسته تزها و موانعی مواجهیم؟ 

به ارزیابی من دو مولفه مهم در پیروزی این جنبش نقش ایفاء میکند. اول وجود حزب کمونیست کارگری است، اگر یکی از دلایل پیروزی کمونیسم در ایران را در پروسه سرنگونی نظام، تکیه به میلیتانتیسم ضد مذهبی خود قرار بدهد. ضدیت با مذهب در ایران همان جایگاهی را دارد که ضدیت با جنگ در انقلاب اکتبر داشت! مسئله فقط ضدیت کلاسیک کمونیستها با " روح جهان بی روح نیست"، مسئله این است که درایران مذهب به قدرت رسیده است. مبارزه با مذهب یک امر اجتماعی و سیاسی است.نه به اسلام با نه به حکومت یکی است! برای همین هم پروژه دوم خردادیها در سوا کردن کاسه آنها نگرفت. مسئله این است که به قول حکمت، کمونیستها میتوانند به خاطر تسلیم شدن ناسیونالیسم در مقابل اسلام، موقعیت بی همتایی در کمک به انتخاب سیاسی مردم ایران به نفع خود داشته باشند. الان حزب کمونیست کارگری اگر دهانش را باز کند بر علیه لایحه خانواده حرف بزند باید مستقیما تعدد زوجات را بزند، صیغه را بزند! قرآن را بزند و... این یک مبارزه عجین شده است. اصلا هیچ شباهتی به رنسانس در اروپا ندارد. دومین مولفه این است که کمونیست کارگری همپای نه به حکومت و نه به اسلام، کمونیسم انتقادی خودش را جلو احزاب و جریاناتی بگذارد که میخواهند جلو پیش روی جنبش ضد مذهبی را بگیرند. کمونیست کارگری باید بر طبق تحلیل مشخص خود از موانع امروز جنبش ضد مذهبی، خودش را راسا در مقابل موانع امروز این جنبش قرار داده، با آن بجنگد. حزب کمونیست کارگری هنوز به قدرت نرسیده، احزابی را در مقابل خود دارد که مخالف سیاست مذهب زدایی این حزب هستند. اگر حزب کمونیست کارگری از همین امروز با این جریانات در نیفتد، مردم به این حزب و حرفش مبنی بر اینکه بعد از گرفتن قدرت در مقابل مذهب کوتاه نخواهد آمد، اعتماد کافی نمی کنند. الان سقف مبارزه تثبیت مطالبه جدایی دولت از مذهب نیست، بل لزوم مذهب زدایی در جامعه یعنی فراتر رفتن از سکولاریسم است. حزب کمونیست کارگری هر دوره ایی ارابه جنگ سیاسی خود علیه مذهب و علیه حکومت را با زدن آخرین سقف فرمولاسیونهای به ظاهر چپ و یا راست به جلو هل داده است. سئوال این است آخرین سقف فرمولاسیونهای امروز کدامند؟ حزب توده جدید جامعه ما کیست؟ چه جریان سیاسی و اجتماعی دارد با چه تز و فرمولاسیونی جلو این پیشروی را میگیرد؟ به باور من تفاوتی که وضعیت الان ایران با 20 سال پیش دارد این است که پیشروی کمونیسم کارگری و لذا جنبش نقد مذهب در جامعه باعث شده است که مردم، مطالبه جدایی مذهب از دولت را به اپوزیسیون بورژوایی و ناسیونالیسم پرو غرب بیندازند. یک زمانی سر خود همین سکولاریسم، ما با راست جامعه ایران و حتی با چپ جنگ داشتیم. الان جریانات پروغرب از ترس تنفر مردم، حتی بعضا به اسلام بد و بیراه نیز میگویند، در عین حال، خواهان اینند که پس از سرنگونی نظام، مذهب و اسلام از گزند نقد و پیشروی بیشترمصون بماند. خواهان آنند که جامعه صرفا به بیرون راندن مذهب از دولت رضایت بدهد و از خواست مذهب زدایی کوتاه بیاید. آنها که همه چیز را در سیستم خود خصوصی کرده اند و لابد همانند مالکیت خصوصی، هم خصوصی و هم مقدس و غیر قابل تعرض میباشد، مذهب را هم به دست خصوصی بودن سپرده و لذا نقد و تعرض به آن را خشونت و توتالیتاریسم! و زیاده روی مینامند! در سایه این کمپین در میان جنبش چپ نیز به تدریج شعار " مذهب امر خصوصی توده هاست"، دارد جای شعار مذهب زدایی و " مذهب افیون توده هاست" را میگیرد. به نحوی که نه فقط فردا همین امروز در نقد مذهب به جای پیشروی، یک نوع عقبگرد را نظاره میکنیم. این در حالی است که شعار مذهب امر خصوصی است، در زمان خود تولد این شعار، نه بر مصونیت مذهب از نقد، بل حتی در همان بسته بندی سکولاریستی خود نیز، بر کوتاه کردن دست مذهب از رابطه حقوق شهروندی فرد با اعتقاد مذهبی وی دلالت داشت." حق" شخصی بودن اعتقاد مذهبی فرد، به همان اندازه محترم بود که "حق" نقد این اعتقادات مذهبی! ( به این بحث مفصلتر برمیگردم)

در چند سال اخیر ما شاهد یک تحرک سیاسی مارپیچ علیه چپ و جنبش ضد مذهبی در ایران هستیم که متاسفانه در غیاب حکمت با تعرض چپ مواجه نشده به نحوی که جنبش ضد مذهبی در مقابل آن بی دفاع رها شده است. مرکز این تحرک دیگر در جنبش چپ سنتی نیست. خود لایه های این چپ الان به اپوزیسیون پرو غرب پیوسته یا ساکت شده است. الان بزرگترین کمپین سیاسی بر علیه جنبش ضد مذهبی توسط راست صورت میگیرد. اپوزیسیون راست در رابطه با مذهب در عرض چند سال اخیر دو دوره را پشت سر گذاشته است. در زمانی بلندگوهای ماهواره ایی راست پرو غرب تلاش میکردند با عجین کردن تبلیغات شدید ضد دینی توجه و دل مردم ایران را برای ناسیونالیسم ضد عرب و ضدیت با اسلام از موضع ضد عربی بدست بیاورند. این دوره ما شاهد نقد کردن قرآن توسط افرادی چون فولادوند و بقیه هستیم. بازار کتاب را نیز اینها در نقد دست راستی از مذهب پر کردند. با پیشروی چپ در جامعه ایران، با رسیدن به دقایق پایانی مبارزه برای به زیر کشیدن نظام، متوجه یک خطر مهم شده اند. گوشی این خطر را آمریکا و سیاست سازان آنها دست این عده دادند. آمریکا هنوز روی ظرفیت ضد کمونیستی اسلام در خاورمیانه حساب میکند. در عین حال بر مبنای پراگماتیسم آمریکا و دول غربی، سیاست فشار و سازش با حکومت دنبال میشود. به همین خاطر متوجه میشویم که بطور محسوسی در اپوزیسیون پرو غرب در تقابل با چپ بر محور مذهب، جریاناتی وارد یک دور جدید شده اند. این جریانات آشکارا حتی از تبلیغات ضد عربی خود نسبت به اسلام عقب نشسته، بسیاریشان فیلشان یاد هندوستان کرده، دارند از اسلام، عاشورا و... دفاع میکنند. همپای مذهبی شدن رنگ و رخسار کانالهای ماهواره یشان، تبلیغات سیستماتیکی را شروع کرده اند که مبنای آن هشدار دادن در باره سکولاریسم و فرآیند فراتر رفتن از آن و لذا خطر چپ شدن تحولات سیاسی آتی است. سقفی که این کمپین انتخاب کرده این است که خود سکولاریسم را به یک سنگری برای مقابله با چپ بدل کند. یکی از شاخصترین تحرکات راست علیه نقد مذهب، کمپین سیاسی داریوش همایون برای " عرفی" کردن دین در یکسال اخیر است. عرفی کردن اسم رمز در بردن مذهب از تیررس نقد به اسم آزاد بودن و خصوصی بودن آن است. ظاهرا تنها چیزی که در نزد ایشان شامل آزادی نمیشود، آزادی نقد مذهب است! در ادبیات سیاسی داریوش همایون و تعداد دیگری از افراد و نیروهای جنبش راست پرو غرب تلاش میشود حد نهایت تصویری که از مبارزه برای خلاصی از مذهب در جامعه ایران ارائه میشود، جدایی دین از دولت باشد. آنهم با کلی تبصره و قید و بند! آنها آشکارا کمپین میکنند که جلو فراتر رفتن از این خواست سکولاریستی را باید گرفت. هشدار میدهند که فراتر رفتن از سکولاریسم خطرناک است! میگویند مضمون سکولاریسم را باید با هویت ناسیونالیستی عجین کرد تا باعث چپ شدن جامعه ایران نشود. رسما در ادبیات سیاسی خود تلاش میکنند به یکدیگر یادآوری کنند که فراتر رفتن از سکولاریسم یعنی رها کردن جامعه به دست چپ و تقدیم کردنش به کمونیستها. به اعتقاد من برای اولین بار دارد در جامعه ایران بطور کلاسیکی بر سر نقد مذهب میان قطبهای اصلی جامعه نبرد صورت میگیرد. راست جامعه ایران میداند که قدرت گیری کمونیسم در این جامعه بسترهای اجتماعی معینی دارد. یکی از آنها همین وجود تمنای نقد مذهب در جامعه ایران است. برای همین میکوشند آن را محدود و خاموش کنند. میدانند در صورتی که محالا راست در جامعه خود را به قدرت برساند، اولین مشکل رودرروی حکومتهای پروغربی، گرایش ضد مذهبی جامعه ایران است. میدانند ایران افغانستان نیست! عراق نیست! لذا از الان تلاش میکنند تا این جنگ را به پیش ببرند. جلو توقعات مردم را در نقد مذهب بگیرند. این تحرکات سیاسی در باره توضیح جدایی مذهب از دولت تا به حدی است که این جریانات تلاش میکنند خود این شعار و این مطالبه را به سنگری برای حفظ مذهب تبدیل کنند. و واقعیت هم این است که در جامعه ایی که تقاضای فراتر رفتن از سکولاریسم و جدایی مذهب از دولت وجود دارد، پافشاری کردن و ماندن در این پله، دفرمه کردن آن، رسما مقاومت در مقابل تغییر است. الان سرنوشت خود سکولاریسم هم بسته به پیروزی راست یا چپ در جامعه ایران است. سرنوشت سکولاریسم در گرو فراتر رفتن از آن است. فی المثل این تحرکات سیاسی باعث شده که خود تصویری که از مطالبه جدایی دین از دولت ارائه میشود دیگر مثل سابق یکسان نباشد. در نزد توده های مردم مخدوش شود. به عنوان نمونه آقای رضا پهلوی در کتاب خود به اسم نسیم تغییر، تفسیر جالبتری ارائه میدهد. ایشان میگوید : " جدايى دين از دولت مانع دخالت آخوندها در دولت نبوده، بلکه مانع دخالت دولت در دين است." سپس به کرات یادآور میشود که منظور از جدایی دین از دولت این است که دولت بعدی، پس از تغییر نظام، کاری به کار مذهب نداشته باشد! " آخوندها را به مکان محترمشان در مساجد باز خواهند گرداند" ! داریوش همایون مشخصتربه بحث و ارزیابی سیاسی مکان تقلای راست برای جلوگیری از نقد مذهب میپردازد. ایشان در یکی از مقالات زنجیره ایی خود با عنوان " سازگار کردن دین با مدرنیته" میگوید: " در ایران دو سوی تندرو بحث رویکردی آشتی‌ناپذیر گرفته‌اند.نخستین واکنش اسلامی‌های فرمانروا به سخن خلاف آن فولکلور، تکفیر و تهدید به کشتن است و در آن سو نیز به کمتر از ریشه‌کنی باور‌های مذهبی خرسند نیستند. اسلامی‌های بیگانه از روشنگری و روشنگران بیگانه از اسلام در برابر هم صف آراسته‌اند، چنانکه احتمالا در هیچ جای دیگر به این درجه مانندی ندارد... می‌باید راهی به بیرون یافت. یا پیوستن به اردوی منکران که دین را بزرگ‌ترین مانع پیشرفت می‌دانند و یا همراه شدن با کوشش‌هائی برای یافتن یک راه حل نزدیک‌تر به طبیعت زندگی که تغییرات ناگهانی و ریشه‌ای را برنمی‌تابد....."

تا اینجا باید برای خواننده روشن باشد که این جدال، بخشا تصویر معینی را جلو مردم میگذارد. تصویر یک مقاومت سازمان یافته در شرایطی که حزب کمونیست کارگری قدرت سیاسی را در ایران گرفته و دست به مذهب زدایی بزند. آن مقاومتی که بورژوازی در جامعه با کمک همین " دین عرفی" در مقابل حکومت جوان کارگری به راه خواهد انداخت تا جلو مذهب زدایی را بگیرد. لابد مثل راهبه های تبت دولت آمریکا و سازمان ملل هم برای نقض حقوق بشرشان وارد عملیات خواهند شد. پیام داریوش همایون و کمپین راست برای خصوصی کردن دین، یا عرفی کردن آن همین است که جلو زدودن مذهب را خواهند گرفت. اینها دارند طبقه خودشان را در مقابل خطر انقلاب و حکومت کارگری در ایران و منطقه بسیج میکنند. و اگر از الان کمپ چپ و کمونیستی کارگری علیه این مقاومت بسیج نشود، تعرض نکند و سرجایشان ننشاند. فردا دیگر دیر خواهد بود. فردا دیر خواهد بود نه به این خاطر که مملکت را روی این محور شلوغ خواهند کرد، دیر خواهد بود چون همین امروز صف را با خودشان خواهند برد. مردم را در باره اینکه کمونیستها روی حرفشان خواهند ماند دچار تردید خواهند کرد. بیهوده نیست که مردم در برنامه های لایف کانال جدید مدام میپرسند از کجا بدانیم شما وقتی قدرت را بگیرید، روی حرفتان می مانید؟ از طرف دیگر نه فردا، امروز چپ تضعیف خواهد شد و چپ ضعیف شده با خودش همه کاری میکند. چپی که خود را زیر تعرض ببیند، کوتاه می آید، به موضع دفاع می افتد! پس می نشیند! میرود سراغ اینکه ثابت کند، کمونیستها خشونت طلب نیستند، اصلا خودشان مسجد میسازند و نگهبانی میدهند که مردم تمرین آزادی عقیده بکنند! این چپ اگر به این موضع بیفتد در یک مملکت 70 میلیونی که حدیث نماز جمعه هایش این است که چرا مردم نماز و روزه نمی خوانند، کارش به آنجا نخواهد رسید که یک تپه را بگیرد، چه رسد به قدرت سیاسی! لذا به نظر من همین امروز باید تعرض کرد! کاری کرد که راست ساکت و خفه بشود. هژمونی چپ در جامعه را علیرغم خواست خود بپذیرد، به این گردن بگذارد که کار از کار گذشته است و بساط دین در ایران این بار جمع خواهد شد. اگر این اتفاق همین امروز بیفتد، مردم به قدرت حزب کمونیست کارگری بیشتر از قبل ایمان می آورند. چرا که مردم در سکوت مخالف کمونیست کارگری، اقتدار سیاسی چپ، قدرت استدلال، قدرت تعرض، قدرت فهم اوضاع و هوش رهبری این صف را می بینند! مردم در سکوت مخالفین ما قدرت ما را می بینند. و مخالفی که امروز ساکتش کنید و سرجایش بنشانید، نمیتواند فردا در قم در مقابل حکومت کارگری شهر را شلوغ کند!

امروز تبلیغاتی که این جریان روی مطالبه جدایی مذهب از دولت میکند این است که با بیرون رفتن مذهب از دولت باید جنبش ضد مذهبی به خانه برگردد! عیسی به دین خودش، موسی به دین خودش! دولت باید در مقابل مذهب در جامعه کور عمل کند! همانگونه که آقای رضا پهلوی میگوید هدف از این مطالبه برای ایشان، عدم دخالت دولت در کار دین است! خصوصی بودن مذهب افراد که قرار بود سنگری در مقابل قدرتگیری مذهب باشد، تبدیل به سنگری شده که گویا چون مذهب افراد خصوصی است و لذا دست درازی به حریم مسائل خصوصی نیز ممنوع میباشد، پس نقد مذهب ممنوع است! مذهب با این شعار در نزد جنبش راست، حکم مالکیت و سرمایه را پیدا میکند که از تعرض باید مصون نگه داشته شود! هر کسی اختیار دارد در چهاردیواری خانه خود اسیر و قربانی خرافه و جهل باشد و ما باید این " حق" را برسمیت بشناسیم که نقد این خرافات به دلیل شخصی بودنش یا ممنوع است و یا حداقل علی السویه است و از " آزادی" بندگی انسان در مقابل خدا در چهاردیواری اختیاری " خصوصی" افراد حمایت کنیم! سئوالی که چپ باید جلوی روی خودش بگذارد این است که چرا راست اپوزیسیون الان دارد از " مذهب عرفی" یا خصوصی دفاع میکند؟ پاسخ این سئوال ایدئولوژیک نیست. به اعتقاد من سیاسی است. پاسخ این است که راست یک فرمولاسیونی پیدا کرده که هم خودش را امروز از زیر فشار مردم در ببرد، هم برای فردا روی ظرفیت ضد کمونیستی مذهب برای شلوغ کردن در مقابل آلترناتیو چپ حساب بکند. اینها امروز نمیتوانند دم از مذهب رسمی کشور و دولت شاهنشاهی و یا جمهوری لیبرال با دخالت و یا مشورت مذهب بزنند. این حرف اگر از دهانشان خارج شود، در مقابل کمونیستها که منتقدین میلیتانت علیه مذهب هستند میبازند. جامعه به این حداکثرگرایی در نقد مذهب محتاج است. برای همین راهی پیدا کرده اند خود را درببرند، اما در فردا بتوانند دست در دست دین در صورتیکه به اپوزیسیون افتادند شلوغ کنند، یا حتی با وضع کردن قانون اگر اوضاع بر وفق مرادشان پیش رفت، جلو کمونیستها را بگیرند. با این کمپینها دارند به مردم میگویند که با سقوط رژیم اسلامی جلو پیشروی مردم در جمع کردن بساط اسلام را خواهند گرفت. و این برای ما یک تقابل سیاسی مهم است. چه ببریم و چه نتوانیم در دور اول ببریم. در هر دو صورتش، دفاع از مقدرات جنبش ضد مذهبی که وجود دارد، روی دوش ماست. میتوانیم نگذاریم آنها ببرند و جنبش سوسیالیستی و ضد مذهبی را عقب برانند. میتوانیم اگر اراده کنیم کاری کنیم که با بسیج مردم، ببریم. یکجا با گرفتن حکومت از بالا کل جاده جنبش ضد مذهبی را هموار کنیم، ایران را به مهد نقد مذهب در دنیا بدل کنیم. امری که کل بورژوازی را به وحشت خواهد انداخت. هم الان دستگاه کلیسا حتی روی چاپ کتب ضد مذهبی در اروپا نظارت میکند، چه رسد به اینکه یک جنبش بین المللی فکری و سیاسی علیه دین با برپایی یک حکومت چپ راه بیفتد. حکومتی که میلیونها نفر از مردم دنیا از آن تنها روی همین یک قلم خصوصیتش دفاع خواهند کرد. راست جامعه ایران هم این را میداند. علت اینکه با فشار بعد از دو دهه به جدایی مذهب از دولت باری به هر جهت رضایت داده ولی از آن سنگری بر علیه پیشروی ما ساخته همین است. اختلاف صرفا ایدئولوژیک نیست. سیاسی است. بر سر مقدرات حکومت کارگری آینده ایران است! بر سر بردن چپ است! بر سر عروج یک جنبش سوسیالیستی ضد مذهبی در خاورمیانه و در سطح بین المللی است که بارقه های آن هم الان قابل روئیت است! بر سر تشکیل یک شبه دهها حزب سیاسی سوسیالیستی، ضد مذهبی و انسانگرایانه است! افق دور دست ما نماز خواندن کارگر نیشکر هفت تپه نیست! یک تغییر عظیم سیاسی و اجتماعی در سیمای جهان معاصر است وقتی که چپ در ایران پیروز بشود. اینکه  مداوما آقای همایون هشدار میدهد که: " در جبهه سیاسی درآویختن با دین، توده مذهبی را به سوی آخوند‌ها خواهد راند." هشداری از جنس فدایی و حزب توده و چپ سنتی برای رعایت مذهب توده ها نیست. این یک کمپ دست راستی است که از الان دارد برای نبردهای بزرگ تمرین میکند. این فاکتوری است که عوض شده است. داریوش همایون ادامه میدهد که این راه حل نزدیکی که ایشان دنبال میکند این چنین است: ( مقاله زمینه های عرفیگری) "عرفیگرائی به معنی سکولاریسم لیبرال انگلو ساکسون، نه بی‌دینی است نه لائیسته‌ی ژاکوبن فرانسوی. عرفیگرائی در بن خود یک معنی بیشتر ندارد ــ بیرون بردن تقدس از امر عمومی، از اداره جامعه و نه از وجدانیات افراد. از این گذشته به دولت و هیچ مرجعی حق مداخله در باور‌های افراد جامعه یا رفتار شخصی افراد (تا آنجا که به حقوق دیگران تجاوز نشود) نمی‌دهد.اگر مردم می‌خواهند فرزندان‌شان درس مذهبی بگیرند خودشان می‌توانند هزینه‌اش را بدهند ولی نمی‌توانند آنها را وادار کنند. اگر هم درس مذهبی به صورت آموزش کینه و خشونت در‌آید وظیفه دولت است که برای حفظ جامعه جلو‌ش را بگیرد. زنان اگر خود بخواهند می‌توانند با حجاب در نهاد‌های عمومی ظاهر شوند ــ ولی اگر خود بخواهند. به همین ترتیب بحث آزاد محترمانه درباره هر موضوعی می‌باید آزاد باشد ولی حمله و توهین به باور‌های کسان، مانند تبعیض به زنان، تجاوز به حق آنان است." معنی این سخنان بسیار روشن است. تمام لیبرالیسم ایشان درآن است که آموزش مذهبی به کودکان بماند! حال یا با خرج خانواده که معنی آن تاسیس مدارس انتفاعی و غیر انتفاعی مذهبی است! یا با خرج دولت به این شرط که آموزش کینه و خشونت در آن نباشد! یعنی قرآن درس بدهند منتهی با لحنی ملایم و مهربانانه! تبعیض به زنان هم که لابد جزو " باورهای کسان" میباشد، کمافی سابق به جای خود باقی است، فقط حمله و توهین، آنهم اگر آن را توهین و حمله ارزیابی کنند ممنوع میباشد! معلوم نیست که نقد مذهب شامل حال این توهین و حمله به " باور کسان" محسوب میشود یا نه؟ آنچه عیان است اینکه دولت کاری به کار مذهب نباید داشته باشد! ایشان در جای دیگری بطور روشن میگوید: ( مقاله راه حل سیاسی مذهب) " نظام عرفیگرا مشکلی با دین ندارد و ضدیت با دین به نام آزادی، هم از نظر اصولی نادرست است زیرا بیرون از قلمرو حکومت است و هم از نظر سیاسی، زیرا مردمان بسیاری را رویاروی نیرو‌های آزادی و ترقی قرار می‌دهد... این گونه که هست سخنگویان اسلام‌ستیز بیشتر توانسته‌اند توده مذهبی را برمانند و دست آخوند‌ها را نیرومند‌تر سازند... در جامعه لیبرال عرفیگرائی که حکومت حتی حق ندارد از مردم مذهب‌شان را بپرسد نقش حکومت دفاع از آزادی اندیشه و گفتار و امنیت و احترام افراد است. در چنان جامعه‌ای مذاهب به جای قانونگزاری به تقویت ارزش‌های اخلاقی می‌پردازند. تقدس از امر اجتماعی بیرون می‌رود...مردمان نیز آزادند هر چه می‌خواهند بپوشند و به خشنودی دل‌شان عزاداری کنند و زیارت بروند." با این سخنان معلوم میشود چرا نه فقط ایشان، بل جبهه ملی هم وفاداری خود را به جدایی مذهب از دولت اعلام کرده است! و این یک نبرد مهم میان چپ و راست جامعه ایران است که از بخت بد جامعه ایران که جنازه جمهوری اسلامی را در آن جمع نکرده اند برای فردا تدارک دیده شده، اما امروز آغاز شده است.

تمام تلاش داریوش همایون در این نوشته ها برای منسجم کردن صفوف جنبش راست پرو غرب، افق دادن به این جنبش، جهت ممانعت کردن از پیشروی در نقد دین در جامعه است. راست پرو غرب مانده با اسلام در صورت سرنگونی و یا سقوط نظام چه بکند. مانده با خود جنبش ضد مذهبی در مملکت چه بکند. بالاخره ایشان هم بعد از هشتاد سال سن، سیاستمدار این طبقه است و این یک محاسبه سیاسی و هم ریاضی است. آنها به خودشان میگویند خواه موفق بشوند  با همان معامله بزرگ میان آمریکا و رژیم اسلامی، همان که جناب همایون در سالروز تولد خودشان آرزویش را کردند، حکومت را چنج کنند، یک الگوی پرو غربی در ایران برپا کند، که امری ممکن به نظر نمیرسد. خواه موفق نشوند، اوضاع از دستشان در رفته و چپ حکومت را بیندازد و قدرت را کسب کند، این سئوال بازی است که با اسلام از یکسو و جنبش ضد اسلامی و ضد مذهبی چه بکنند؟ اینجا افغانستان و عراق نیست که نخود نخود، فردای رژیم چنج مردم بروند خانه خودشان! اگر چپ قدرت را بگیرد، در پله جدایی دین از دولت نمی ماند. منصور حکمت گفته چه بکنند! مذهب زدایی روی شاخ این تحولات میباشد! اگر راست قدرت را بگیرد، چه جوری اسلام را در ببرد و مردم را چگونه ساکت کند؟ قانع کند؟ به خانه بفرستد؟ راهی و فرمولی که پیدا کرده اند، همین عرفی کردن مذهب و خصوصی اعلام کردن مذهب است!  این  که  به جامعه بقبولاند به جدایی دین از دولت، یعنی عدم دخالت دولت در کار دین! رضایت بدهد. دین عرفی بشود! بماند، اما در حجره! به نحوی که فردا بتوانند، با یک تیر دو نشان بزنند. هم در دولت فرضی خودشان بگویند صحبت از مذهب زدایی نبوده! حکومت ما غیر مذهبی است و همین برای شما کافی است! بروید به خانه هایتان والا ساواک را خبر میکنیم. یا  به اسم اپوزیسیون حکومت کارگری، بر علیه اقدامات دولت برای بستن مالیات به دستگاه آخوند، بر علیه اقدامات دولت جهت مذهب زدایی، شلوغی راه انداخته و کمونیستها را به اعمال خشونت محکوم کنند. سبیل آخوندها را با این سمپاتی امروز در فردا چرب کنند، احساسات مذهبی افراد را تحریک کنند. جالب اینجاست که در یک ایبسیلون پروژه سیاسی اینها مذهب امر خصوصی افراد نیست! خصوصی بودن، امتیازی است که دارند به مذهب میدهند برای آوردن دوباره اش به میدان، آن هم در هیئت اپوزیسیون در فردای سرنگونی نظام و قدرتگیری چپ!

پشت بند این کمپین را هم از الان برای روز مبادا درست کرده اند، اگر کمونیستهایی دهان باز کنند و دم از لزوم مقابله با مذهب از طریق حکومت آتی چپ بزنند، فورا تبلیغاتشان را شروع کرده، اعلام میکنند که کمونیستها میخواهند جلو آزادی ابراز عقیده را بگیرند! میخواهند مسلمانان را زندانی کنند! صفوف مردم را شقه کنند و... این درحالی است که ما زمانی که اینها مشغول توجیه شاه و ساواک واعدام بودند اعلام کرده بودیم: " ابراز جنون آميزترين و احمقانه ترين عقايد هم حق آدمهاست، ميتوانند نظرشان را بگويند." (م.ح) اما معنی آزادی عقیده این نیست که فلان طلبه راحت میتواند فتوای قتل بدهد. اعلام کرده بودیم که اعتیاد را هم امر شخصی افراد نمیدانیم! مذهب برای ما صرفا مجموعه عقاید افراد نیست. مذهب یک صنعت است و لذا ما در مقابل آن "کور" و "خنثی" نیستیم. دخالتگریم. فعالیم. برای همین هم ما جزو وظایف حزب کمونیست کارگری میدانیم که ضمن تشدید مبارزه علیه مذهب، این کمپینهای سیاسی را افشا کند. چرا که فردا مردم میپرسند " شما که بهتر ميدانستى چرا آن موقع که کسى هم اسلحه روى شقيقه‌ات نگذاشته بود، حرف دلت را نزدى؟ چرا نيامدى به مردم بگويى که اين دين کثيف است؟ اصلا بطور کلى دين کثيف است؟ که اين ها يک مشت آدمکش‌اند، که همين آقاى خاتمى، که ديروز در تمجيد رهبرش حرف زده، بيست سال است جزو مهره‌هاى حکومت اسلام در اين کشور است." ( م. ح)

 

باید علیه این تحرک سیاسی ایستاد. این دور جدیدی از تحرک علیه مذهب و علیه جنبش راست به عنوان جلودار نقد مذهب در یک قدمی سرنگونی کامل نظام است. باید تصویر روشنی از موقعیت مذهب تحت شرایط قدرتگیری کمونیست کارگری داد. باید کاری کرد که چپ جامعه ایران را فشار کمپین دست راستی تبری از " خشونت" و دمکراسی طلبی نتواند خم کند!ما هیچ بدهی نه به دمکراسی ناسیونالیستها و نه به مدافعین الهیات رهایی بخش داریم! ما باید به مردم با عمل سلبی امروز خود در نقد مذهب و نقد جلوداران مذهب، ضمانت بدهیم که کوتاه نمی آئیم. به نظر من نقطه بدست آوردن اعتماد و انتخاب مردم همین تحرک امروزماست. مردم میخواهند ببینند آیا روز خودش، کمونیستها خم میشوند یا نه سر حرف خود میمانند که مذهب آلت قتاله است؟! مذهب صنعت است! مذهب دستگاه تولید جهل و خرافه و زن ستیزی است و... این آزمایش بزرگی است در مقابل ما! برای پیروز شدن در جنگ هم باید تعرض کرد چون "دفاع مرگ قیام مسلحانه است"! الان به باور من هم باید به حکومت روی محور مذهب تعرض سیاسی شدیدتر و وسیعتری کرد! هم خود مذهب را وسیعا مورد تعرض قرار داد به نحویی که اجتماعا مردم متوجه بشوند، هم کمپین راست را زیر رگبار گرفت، درهم شکست به نحوی که تا مدتها مشغول جمع کردن فراریانشان باشند. کاری که حکمت بر علیه دوم خرداد کرد! بسی سنگینتر، چون وقت زیادی نداریم! چون صف کمونیست کارگری را بر علیه مذهب و بر علیه حاکمیت، یک تقابل سلبی بشاش میکند! احساس پیروزی به آن میدمد.