نگاهی به وضعیت زنان در ایران

من از  احساسم میگویم، احساسی ساده و صادق،  از قلمم میگویم که آرام است و روان،  ساده میگویم ،   با آرامشی خاطر، از زبان تمام سلولهای بدنم که آواز ساختن و زندگی سر میدهند

 سکوت درد ناکی سراسر وجودم را فرا گرفته و غبار غم روی صورتم نشسته، در پی تسلی خاطری میگردم که بتوانم از ایران، از زندگیم،از احساسم و آرزوها یم که زیر فشار تبعیض خرد شده  بگویم

 از زنانی میگویم که غرق نابرابری در جامعه  هستند و چون چیزی جز قلم در چنته ندارم، پس مینویسم تا از مشکلاتشان بدانید. از زنان ستمدیده و زحمتکش کارگری میگویم که براثر فشار کار زیاد هر روز فرسوده تر از روز قبل  میشوند

زنان قالیبافی که با دستان پینه بسته شان نخهای قالی را چون تارو پودهای زندگی می بندند و گره های قالی را چون گره های سخت و مشکل زندگیشان با تمام قوت گره می زنند

زنانی که با صدای غمگینشان، احساس زنانه شان، چشمان بی فروغشان و قلب نا امیدشان از زندگی  و  رهائی از ستم میگویند.

زنان بدون سرپرست و بیکاری که در سطلهای زباله  خیابانها بدنبال لقمه نانی  برای کودکان  گرسنه شان میگردند. و زنان سرپرست خا نواده هائی که وضعیت بسیار بحرانی و دلخراشی دارند که با کمک بسیار ناچیز بنیادها زندگی خود و فرزندانشان را در میان دریائی از رنج و اندوه میگذرانند و آسیب پذیرترین قشر جامعه نیز محسوب میشوند.

من از زنانی میگویم که  تن خود را برای گذران زندگی میفروشند.

 نمی دانم ، آیا ما زنان میتوانیم یک لحظه، خودمان را جای یک زن تن فروش قرار دهیم و زندگی غیر انسانی او را احساس  کنیم؟  ویا زنانی که شبها در هنگام خواب ،  نفسهای داغ پدر یا برادر را بر بدن خویش احساس می کنند،  آیا در آن لحظه درد او را حس میکنیم؟

آیا میدانید که حتی  د ختران 12 تا 18 ساله  نیزبخشی از زنان تن فروش را در ایران تشکیل میدهند؟

آیا میدانید که در فاصله سالهای 1365 تا 1378 آمار دختران  فراری از خانه 20 برابر شده که میانگین سن آنها 16 سال میباشد ، همچنین آمار زنان تن فروش به بالای 300000 هزار نفر رسیده است؟

من از زنانی میگویم که مجبورند به ازدواجهای تحمیلی تن دهند و از زمان کودکی به عقد پسر عموها یشان در بیایند.

نتایج مطا لعات در ایران نشان میدهد که بیشتر از 20 درصد دختران در تهران ، و 40 در صد در مناطق روستائی سیستان و بلوچستان قبل از 18 سالگی ازدواج کرده اند

از زنانی میگویم که در زمان کودکی ختنه میشوند که احساسی نسبت به جنس مخالفشان نداشته باشند.

این خشونت وحشیانه ایست که بیشتر از 4000 سال است که نسل به نسل صورت میگیرد .

 طبق آمار یونیسف و سازمان بهداشت جهانی سالانه حد اقل 3 میلیون زن و دختر بچه از سنین نوزادی   تا 15 سالگی در خاورمیانه و کشورهای افریقائی ختنه میشوند و روی هم رفته روزی 6000 دختر در سراسر دنیا ختنه میشوند.                                                                                               

 بنا به گزارش بنیاد جمعیت سازمان ملل ،  این عمل حقوق اساسی زنان و دختران را نقض میکند  و به سلامتی آنها صدمات جدی وارد میکند.                                                                            

  آیا میدانید  در بند ر گنگ  یکی از شهرهای کوچک استان هرمزگان که در 5 کیلو متری بندر لنگه واقع است ، این شهرتنها 13هزار نفر جمعیت دارد که  بیشتر از 70 در صد از دختران این شهر، 40 روز پس از تولد ختنه میشوند؟

 

آیا میدانید  ایران سومین کشور جهان می باشد که در آن ، آمار خودکشی زنان در حال افزایش است ؟  

آیا میدانید که معضل اعتیاد در بین زنان بقدری شیوع یافته که   جمهوری اسلامی  مرکزی را  بنام گرمخانه که د رجنوب تهران واقع میباشد  به محلی برای  اسکان آنها اختصاص  داد ه است

بر طبق آمار دولتی 60 هزار زن معتاد در کشور وجود  دارد.

اینها حرفهای  دل  من  و تمام  زنان ایران است  که  فقط  قطره ائی از اقیانوس مشکلات  زنان  نگون بخت  جامعه ام میباشد.  تنها  راه  رهائی از بند اسارت ، تبعیض  و نقض حقوقمان ، اتحاد است.  این اتحاد ،بایستی با اتکاء و همیاری دیگر جنبشهای اجتماعی ، بالاخص جنبش  کارگری  همراه باشد.   بدون پیوند با مبارزات  کارگری ، جنبش زنان ره بجائی نخواهد برد

                                                          فرشته  ایلکا