بازگشت به صفحه اصلی                             

علیه تبعیض
سازمان دفاع از حقوق زن در ایران

 

 


 

بالاخره نفهمیدیم، "ما" زنان یا "آن" زنان؟

 


تاریخ: 25 ارديبهشت 1388

 "صنوبر"



نظر به این که اپیدمی عدم صراحت و شفافیت در بین اصلاح طلبان (یا شاید مصلحت اندیشان) شدیداً واگیر شده است و شانه به شانه ی آنفلوانزای خوکی با قدم های فیلی رو به جلو می شتابد و آنچنان قضیه اش جدی است که وایتکس و غیره و ذالک واقعاً بچه بازیست، شترها خبر دادند که ترجیح می دهند پنبه دانه شان را همان در خواب لپ لپ بخورند. ما هم زیاده اصرار نمی کنیم که بور نشویم. حالا که شما نمی آیید، خودمان می پریم وسط و شلنگ اندازی می کنیم. رخصت. بزن زنگوله را ما آمدیم.

شیخ الشیوخنا، حاج آقای کروبی آمدید، جانم به قربانتان. چه خوب کردید آمدید. همیشه شما همه تان دوتا دوتا و هشت تا هشت تا با هم بیایید. خیلی کیف دارد. رأی ها پخش می شوند، وای به به، چه لذتی، چه هیجانی. اول که آمدید شفاف بودید. آن قدر که دیگر چشم را می زد و بند دل آدم پاره می شد از فرط وحشت ناشی از ذوق. در مورد اصلاح قانون اساسی یک صمصامی به دست گرفتید که بعض ذوالفقار نباشد خیلی برنده بود و چنان حمله ای بردید که ما موهایمان یک دست سفید شد. اما قضا با ما یار نبود و تا آمدید به مسائل زنان بپردازید کدری واگیر گوربه گوری آمد به سراغتان و دیگر از کنترل ما خارج شدید. عیب ندارد. البته داشته باشد هم کاری نمی توانیم بکنیم. لذا شما همان طور کدر بمانید ما اینجا چشممان کور دندمان نرم سعی می کنیم شفاف سازی کنیم. ما از دید خودمان شفاف سازی می کنیم، بعد از ما هرکه خواست این گوی کدر و مات و این هم میدان تنگ. فعلا شما دست بزنید ما بگوییم بعد اگر خواستید برعکسش می کنیم.

پیش از شروع لازم به ذکر است که اصولاً حاج آقای کروبی خودشان خیلی در مورد زنان وارد بحث نمی شوند. خانمی دارند به نام فاطمه خانم کروبی که ایشان زحمتش را می کشند. البته به غیر از ایشان آقایان جمع هم گاهی سخنانی در باب زنان از دهانشان در می رود که می خواهم صد سال در نرود که جز ادای دین به "سربالا" و مصدر پیچاندن چیز دیگری نیست و ضررشان از منفعتشان بیشتر است. لطف کنید اگر حرفی بود بگذارید سرکار خانم فاطمه خانم دبیر کل مجمع اسلامی بانوان خودشان واردترند.

آقایان جمع:

آقای عباس عبدی عزیز، در باب مسائل زنان شما هم مثل ما زبل بودید و سووال را با سووال جواب دادید. پرسیدید چه تضمینی می خواهیم؟ حالا نمی دانم واقعا نمی دانستید یا نمک خونتان به غایت بالا رفته بود. به ما به نوعی گفتید برای یک برگ رأیی که ما می خواهیم در صندوق بیاندازیم نمی توانید همه چیز را تضمین کنید. راست می گویید والله. یک کاغذ پاره رأی و این همه افاده؟ اصلا ما خیلی زیاده خواهیم. ولمان کنید از شما می خواهیم برایمان قاسم آبادی هم برقصید. مدام می گوییم مسائل زنان مسائل زنان. خسته شدید. چکار کنید که مسائل زنان؟ بنده عذر می خواهم. آقای عبدی ما همه چیزمان خوب و درست است، شما راحت باشید.

جناب آقای کرباسچی شما هم گفتید که ما بدانیم و آگاه باشیم که شیخ ما موافق رفع تبعیض جنسیتی هستند. ما هم به خاطر این لطف ومیمنت جامه دراندیم و می درانیم و خواهیم دراند. ولی بعد از ما خواستید یک دفعه آلزایمرمان نگیرد و حواسمان باشد که فقط ارائه ی پیشنهادات به مجلس در حدود اختیارات شیخ جان است و بقیه اش بامجلس است. البته تعارف نمی کردید، نیاز به لفافه نبود. همان اولش هم می گفتید ما می رفتیم از آسمان شوربا بیاوریم. اصلا ما از چهارسال پیشش رفته بودیم.

خانم جمع:

سرکار خانم در جمعی در تمجید از زنان عنوان کردید: "زنان همواره برای تعیین سرنوشت کشور حضور فعال داشته اند." البته بماند که این جمله دیگر کلیشه را هم روسفید کرده است. همچنین فرمودید: "با وجود این حضور فعال زنان مورد بی مهری قرار می گیرند و دارند تبدیل به شهروند دوم می شوند." یک سووال: فاطمه خانم کروبی، حالا چرا سوم شخص جمع، چرا اول شخص جمع نه؟ به جان یک نفر قسم این خیلی مهم است. این که من وسواس فکری دارم به کنار، خودم می دانم، قرار است به زودی مرا به تخت ببندند تا ترک کنم ولی چرا نمی گویید "ما"؟ من دیوانه ام یا من دیوانه ام؟ ولی در هر صورت اگر هم من دیوانه باشم، دقت بفرمایید که شما یک جاهایی می گویید "ما" ولی یک جاهایی نمی گویید. تحقیقات گسترده ی من نشان داد شما به طور کلی در دو حالت از ضمیر "ما" استفاده می کنید:

- در جایی که جملات خنثی باشند و یا بار حقارت چندانی نداشته باشند. مثلاً می گویید: "ما زنان از شعار خسته ایم و انتظار ما از رئیس جمهور آینده حضور بیشتر و پر رنگ تر زنان در امور اجرایی کشور است." ولی اگر آش خیلی شور باشد و در صد خفت و خواری بالا باشد نمی گویید ما. می گویید: زنان دارند تبدیل به شهروند دوم می شوند. نمی گویید: "ما" داریم شهروند دوم می شویم. چون یک جورهایی آدم مور مورش می شود. من هم از مور مور شدن بدم می آید، عین شما.

- زمانی که قصد جداسازی خودتان و اطرافیانتان را از مابقی زنان داشته باشید. یادم می آید وقتی صحبت از حضور احتمالی خانم هدیه تهرانی در شبکه ی خصوصی صبا شد یک دفعه از حرص کبود شدید و گفتید: "ما هنوز نمرده ايم كه اجرای برنامه های شبكه تلويزيونی صبا به كسی مثل هديه تهرانی سپرده شود." اولاً حالا چرا فشار خونتان می رود بالا؟ غلط نکرده است که جذاب است. جذام که ندارد احیاناً. ثانیاً این جور جاهاست که شما "ما" زنان می شوید و هدیه تهرانی و امثالهم "آن" زنان که یک جورهایی بودار است. اگر اشتباه می کنم لطفاً اصلاح بفرمایید.

آقای کروبی:

نمی خواهم نامرادی کنم. اینگونه هم نبوده که شیخ گرامی اصلاًً در مورد زنان لب از لب نگشایند. یکی دو جمله ای را من باب مثال ذکر می کنم:

شیخ جان در جایی اعلام کردید که حضور زن در کابینه تان قطعی است. اجازه ی ابراز احساسات دارم؟ بله؟ پس نور، صدا، دوربین، اکشن: ( اینجا تخیلتان را لازم دارم. بنده را تصور بفرمایید زیر نور نورافکن در حالی که دستانم را رو به آسمان بلند کرده ام و لبخندم از فرط گشادگی از بناگوشم در رفته است. با صدایی لرزان و ناز، مثل مریم حیدرزاده، فریاد می زنم) "خداوندا، درست می شنوم یا گوشم خراب است؟ این قدر محبت و گشاده دستی؟ آه، حضور زن، آن هم در کابینه؟ چطور چنین چیزی ممکن است؟ الله اکبر. بار الها شکرا. منت شما بنده ی خدا را عز و جل که در باب نعمت پراکنی یدی دارید بس فراخ". (بعد هم به خاک می افتم و شانه هایم به نشانه ی پالاندن اشک تند و تند می لرزند)

باور بفرمایید وقتی این جمله را شنیدم از شگفتی و مسرت چهار بار غش کردم و بعداز این که به هوش آمدم هم از خوشحالی رگم را زدم. ممنونیم واقعاً. شما البته مراقب باشید که اینقدر بی محابا لطف می کنید یک دفعه رگ کمرتان نگیرد. البته همین که در این صحرای بی آب و علف همین یک لنگه دمپایی پاره را هم در هوا برای ما تکان می دهید کاری می کنید کارستان. جدی می گویم ها.

یک جای دیگر هم اعلام کردید ‌بعد از پیروزی انقلاب اسلامی قوانین داخلی درباره پوشش زنان تصویب شد که البته چگونگی این تصویب را توضیح ندادید. خوب دوست نداشتید که توضیح بدهید. بعد هم اعلام کردید، البته اکنون اکثریت زنان ایرانی نیز با این قانون موافق هستند. گفتم اول بپرسم این را خودتان محاسبه کردید؟ آنوقت کلاً حسابتان همیشه ضعیف بوده یا بعداً این طوری شد؟ یا شاید موافق هستند شما همان "موافقت را با الطاف یدی هم که شده از آن ها می گیریم و اگر ندادند هم لگد به بخت خودشان می زنند چون ما کوتاه بیا نیستیم و خیلی هم مزاجمان دمدمی است و اگر عصبانی بشویم برای خودشان بد می شود" ما باشد. یا شاید اینجا هم دوباره بحث "ما" زنان و "آن" زنان بوده است.

و در پایان...

در کل جناب آقای کروبی، "ما" زنان حضورتان را ارج می نهیم تا بعضی از "آن" زنان را که بعضاً ادب را به کناری پرت می کنند و به بعضی ها به خاطر زیبایی و به بعضی ها به جرم تندروی و این ها می توپند شرمنده کنیم. از حضور جناب آقای موسوی هم احساس شادمانی می کنیم. به حضور ایشان هم به زودی خواهیم شتافت چون به نظر می رسد ویروس عدم شفافیت ابتدائاً از جانب ایشان شروع به پیشروی کرده است. البته که اگر یکی تان تشریف فرما می شدید خیلی شادمان تر می شدیم. ولی خوب دوست دارید تنش ایجاد کنید. اتفاقا تازگی ها علم پزشکی ثابت کرده است که تنش برای قلب و روحیه خیلی هم خوب است. از شما ممنونیم و سپاسگزار. لطف عالی مستدام.

آخ، یک چیز را یادم رفت بگویم: این کمیته ی بانوان ستاد انتخاباتی حزب اعتماد ملی و تهیه ی برنامه ی جامع برای حل مشکلات زنان و این ها خیلی چیز خوبی است ها. منظورتان مشکلات "ما" زنان بود یا "آن" زنان؟ یک سووال دیگر هم این که این همه وقت داشتید چرا تازه هجدهم اردیبهشت ماه به یادش افتادید؟ البته دلیلی ندارد، خودم می دانم. همینطوری از روی مرض پرسیدم. رفتیم. خداحافظ.
 

 

 

 

بازگشت به صفحه اصلی