بازگشت به صفحه اطلاعیه ها

ا

نوشته زیر سخنرانی مهین علیپور در کنفرانس 27 فوریه 2008 در شهر استکهم بمناسبت صدمین سالگرد 8مارس میباشد.

 

کمپین لغو  "آپارتاید جنسی" را حمایت کنید.

 

حتی شما که شهروند ایران نیستید زمانیکه میخواهید به ایران سفر کنید باید تمامی نشانه های زنانه بدن خود را بپوشانید و موهای خود را مخفی کنید. اگر اینکار را نکنید بالاخره مجبور به اینکار خواهید شد.

اگر یک مرد هستید این شرایط را ندارید گو اینکه زندگی برای مردان همچنان ساده نیست .شاید الان تا حدودی موقعیت زنان در جمهوری اسلامی قابل فهم شده باشد. شما به جائی سفر میکنید که نیمی از مردم بخاطر جنسیتشان مورد تبعیض و تحقیر و زندگی خصوصیشان توسط سیستم جمهوری اسلامی کنترل و قابل تعقیب است . اینهمه تحقیر و تبعیض بخاطر جنسیشان است . بسادگی زنان ناقض قانون و مظنون ومجرم میشوند .

آنها بسادگی مجرمهای اجتماعی و مخالفین سیاسی میشوند اگر کمی رنگ شاد به حجابهای اجباری جمهوری اسلامی بزنند و یا اندکی حجاب را عقب بکشانند .

یک زن میتواند خطر و نیروی مخالف جدی برا ی کلیت جمهوری اسلامی باشد .

بهمین خاطر است که او در خیابان و جامعه با رفتارهای غیر انسانی و زشت جمهوری اسلامی مثل شلاق خوردن، زندانی شدن و یا سنگسار  مواجه میشود.

اکنون من میخواهم شما را با خود به ایران برده و شاهد یک روز از زندگی یک زن باشیم .

چشمانتان را لطفا ببندید :

شما به یک زن نگاه میکنید که خود را برای کار بیرون از خانه آماده میکند البته اگر این زن در قید و بند های خانه زندانی نباشد .او معمولا از طرف خانه از نظر ظاهرش کنترل و چک میشود و در  بعضی مواقع این بخاطر این است که از طرف اوباشان جمهوری اسلامی مورد اذیت و آزار قرار نگیرد.

او به بیرون میرود. الان نوبت همسایگان است . اکنون او باید از زیر نگاه همسایگان و ارزشگذاریهایشان سرفراز درآید . تماس اصلی با جامعه مردسالار و اسلامی بعد از آن شروع میشود . او میتواند با توجه به وضع ظاهر و رفتارش یک مجرم اجتماعی و سیاسی باشد . حجاب خیلی مسئله مهمی است .

حجاب یک میزان ارزیابی از اعتقاد این زن به دین و نظام جمهوری اسلامی است .

با یک نگاه ساده اوباشان جمهوری اسلامی میتوانند نتیجه بگیرند که این زن با این نظام هست و یا نه . حجاب پرچم رژیم است . پرچم آپارتاید جنسی . یک نشان و پرچم که میگوید زن متعلق به مردان است و فاقد هر نوع اختیاری روی زندگی خود است . اگر این حجاب سیاه و کاملا چهره زن را بپوشاند این زن موقعیت پائین و تحقیر کنند ه خود را قبول کرده است و به این پرچم وفادار است  . ولی اگر این زن ظاهرو لباسی با رنگهای شاد داشته باشد به یک خطر و تهدید جدی برای جمهوری اسلامی تبدیل خواهد شد .

جامعه براساس نرمهای مردانه و دفاع از حقوق مردانه ساخته شده ناست .برای این تقسیم بندی قوانین و روتین های مختلفی ساخته شده است . این زن سنگینی این قوانین را هر لحظه بر سر خود حس میکند . او باید قدم به قدم از این کنترلها و بازرسیها موفق در بیاید تا بتواند به راه خود ادامه دهد . اگر او این مراحل را پشت سر بگذارد سرانجام میتواند راهی محل کار خود شود و به آنجا برسد .

در محیط کار باید قوانین و روتین هائی را که برای یک زن ساخته شده است ، بپذیرد و مراعات کند . این قوانین براساس نرمهای مردانه و اسلامی ساخته شده اند. در این محیط کار مردان باید دیده شوند و زنان نادیدنی باشند .

در محیط کار زنان و مردان جدا هستند .استانداردها مربوط به کار هم برای زنان و مردان فرق دارند . برای زنان تحصیل و ورود به بعضی از مشاعل ممنوع است . زنان حقوق کمتری میگیرند و کیفیت و مسئولیت در کارها برای زنان پائین تر است . امنیت شغلی برای زنان کمتر است . او باید بیشتر کار کند ومطیع باشد تا بتواند کار خود را حفظ کند.

برای بر گشتن به خانه همان کنترل و مصیبت را باید متحمل شود تا به خانه برگردد . برای او رفتن بیرون از خانه مثل این است که از روی آتش پریده و طوفان را بسر ببرد .

قلب او میزند و دائم پشت سر خود را نگاه میکند که کسی مراقب و یا دنبال او نباشد.

عشق ، این اتفاق بالاخره بطور طبیعی برای انسانها اتفاق میافتد. اگر او عشق را در این فضای مختنق و اسلامی پیدا کند یا باید آنرا مخفی کند و یا اینکه زود ازدواج کند تا بتواند آن مرد را بشناسد . اگر این رابطه هم موفق نباشد بیرون آمدن از آن بسیار سخت خواهد بود .

در خانه او مرکز محبت ورزیدن است و در بیشتر مواقع اوست که خود را فدای همگان کند . و معمولا این اوست که اقتصاد بد خانواده را باید به وضعیت خانواده  تطبیق دهد . میتواند در خانواده تا حدودی احساس امنیت کند اگر مردان خانواده اجازه دهند غیر از این او باید تمامی مردان اطراف خود را راضی نگهدارد .

در بالای اینهمه نابرابری و تحقیر یک نظام آپارتاید جنسی با تمام قوانین مدنی و قضائی ضد زن خود این نظم را نگهبانی میکند.

 آنها نگهبانان جهنم هستند .یک جهنم واقعی را یک زن در ایران تجربه میکند .

الان شما میتوانید چشمان خود را باز کنید و به حقایق گوش دهید .

صدمین سالگرد هشت مارس یا روز زن نزدیک میشود .

ولی هنوز زنان در دنیا از موقعیت پائینتری نسبت به مردان برخوردارند .تبعیض و ستم به زن یک مشخصه دنیای امروز است . ولی در ایران زنان بطور خاصی مورد ستم و تبعیض دولتی قرار میگیرند .رژیمی که اینکار را میکند بسیار به این عمل مفتخر است و عملا به آن اقرار میکند .

زنان در ایران بطور سیستماتیک مورد ستم و تبعیض قرار میگیرند و این سیستم "آپارتاید جنسی" خطاب میشود .

حال میخواهم مقایسه ای بین "آپارتاید نژادی" و "جنسی" داشته باشم.

 در یک رژیم اپارتاید جنسی جامعه متعلق به سفیدان است . در یک "آپارتاید نژادی" که نمونه بارزش در افریقای جنوبی بود ،جامعه به سفیدان متعلق

بود .سیاهان ارزش پائین تری داشتند . سیاهان شهروندان درجه دو بودند . تمام این تبعیضها بر اساس اختلاف در نژاد بود .

در ایران تمامی این تبعیضها بین زنان و مردان بخاطر تفاوت جنسیتی است بین آنهاست . در ایران "آپارتاید جنسی " همه جا هست . در مدارس ، در دانشگاهها ، در محیطهای ورزشی و محیط های تفریحی و غیره . حتی در برنامه ها و جاهای خصوصی مثل جشنها باید این آپارتاید را رعایت کرد .

"آپارتاید جنسی" جامعه را براساس نیازها و نرمهای مردانه تعریف و تعیین میکند . در این سیستم جامعه به دو بخش نامساوی تقسیم شده است . شهروندان مردان هستند و زنان کالا و مایملک محسوب میشوند . زن به مردان متعلق است و نصف یک مرد ارزشگذاری میشود .

براساس قوانین جمهوری اسلامی زنان از این حقوق محرومند :

ـ حق طلاق

 ـ حق نگهداری از بچه ها بعد از طلاق.

 ـ حق انتخاب شریک زندگی. 

ـ حق بیرون رفتن از خانه بدون اجازه شوهر و یا حق کارکردن و سفر کردن بدون اجازه قیم و شوهر.

 ـ در برابر قانون شهادت 2 زن برابر با شهادت یک مرد است.

 ـ حق کارکردن در بعضی از مشاغل مثل قضاوت . چون قضاوت زن اینطور تحلیل میشود که بیشتر احساسی است تا عقلانی.

 ـ حتی مرده زن هم کمتر از مرد ارزش دارد . خونبهای زن نصف خونبهای یک مرد است .

 ـ  و بسیاری بیحقوقی های دیگر بر اساس قوانین دولتی جمهوری اسلامی.

چاره چیست و ما چه میتوانیم بکنیم ؟

همان روشی که به شکست "آپارتاید نژادی" کمک کرد میتواند الان هم  در مورد جمهوری اسلامی در ایران بکار گرفته شود . بسیاری از سازمانها و افراد آزادیخواه به دولتها فشار آوردند تا اینکه " آپارتاید نژادی" را در دنیا ایزوله و بایکوت کردند . این تجربه به ما کمک  بسیار میکند که همین روش را در یک کمپین و مبارزه منسجم بر علیه جمهوری اسلامی بکار ببریم .

بهمین خاطر ما سال 2008 را "سال علیه آپارتاید جنسی " مینامیم .ما از همه میخواهیم که در این کمپین و مبارزه علیه "آپارتاید جنسی " ما را کمک کنند و "آپارتاید جنسی در ایران" را از طریق حمایت از خواسته های زیر  محکوم کنند :

1ـ  بیانیه این کمپین را که یک مبارزه برای نابودی "آپارتاید جنسی " را به پیش میبرد، امضاء کنید .

2ـ محکوم کردن رژیمها و یا جنبش اسلام سیاسی در دنیا که مهمترین عوامل  اشاعه زن ستیزی هستند بطور مثال در ایران ..

3ـ حمایت و کمک به جنبش میلیونی زنان و مردان برای دست یافتن به خواستهای برحقشان برای آزادی ، برابری و دفاع از حقوق انسانها.

تبعیض جنسی مثل تبعیض نژادی در دنیای امروز امری غیر قابل باوز  و قبول است .

به مبارزه ما بپیوندید.

مهین علیپور

27 فوریه 2008