بازگشت به صفحه اصلی                             

علیه تبعیض   
سازمان دفاع از حقوق زن در ایران

 

 

روایتی از زندگی و بازداشت سعیده پورآقایی

 


همزمان با انتشار خبر شهادت سعیده پورآقایی (آمایی) دختر جوانی که عنوان می‌شود اکنون پیکر او در یکی از قبور گمنام قطعه 302 بهشت زهرا دفن شده است، فردی با ارسال یادداشتی برای فراکسیون خط امام(ره) مجلس به روایتی از زندگی و بازداشت سعیده پرداخت

 


خبرگزاری هرانا : همزمان با انتشار خبر شهادت سعیده پورآقایی (آمایی) دختر جوانی که عنوان می‌شود اکنون پیکر او در یکی از قبور گمنام قطعه 302 بهشت زهرا دفن شده است، فردی با ارسال یادداشتی برای وب سایت پارلمان نیوز به روایتی از زندگی و بازداشت سعیده پرداخت.

به گزارش پارلمان‌نیوز، دراین متن که با عنوان «دیروز همه گریستند»، نگاشته شده، آمده است:

سعید دو سال بود که دیگر پدر نداشت.اگرچه آن وقت هم پدرش نمی توانست خیلی پابه پای دخترش تکاپو و هیاهو داشته باشد.

جنگ از پدر سعیده جسمی بیمار به یادگار گذاشته بود که فقط "بود"

هرچه بود پدرش بود و کوله باری از خاطرات و خطرات جنگ

خاطراتی از 8 سال دفاع از ناوس ملت ایران و امید از اینکه ناموس اش را بعد از او پاس خواهیم داشت.سعیده دو سال پیش پدرش را از دست داد.

آثار به جای مانده از سلاح های شیمیایی دیگر توانی برای ماندن در او نگذاشته بود و او باید می رفت و همسر و دختر نوجوانش را که یادگار سالهای جنگ و امام بود به ما می‌سپرد...ما چه کردیم؟!

دیروز مراسم ختم سعیده بود.مراسم ختم که نه!مادرش بود و چند نفر از اعضای خانواده و مهندس میر حسین موسوی و البته فضایی از غم و اندوه و بهت و حیرت

سعیده برای همراهی با جنبش سبز فقط به پشت بام خانه‌اش می رفت نه برانداز بود و نه مخملی فقط الله اکبر می‌گفت

تا اینکه شبی آمدند سه زن و دو مرد بودند او را بردند، برای همیشه!

امانتدارش که دلبندش را برده بودند به همه‌جا متوسل شد تا یادگار همسر شهیدش را باز یابد اما هرچه تلاش می‌کرد کمتر به نتیجه می‌رسید، تا اینکه به درگاه یکی از اعضای نزدیک به رییس دولت متوسل شد و او هم راهنماییش کرد تا به پشت سردخانه‌ای صنعتی رسید.

آری سعیده‌اش را درآغوش گرفت اما چه سیاه و چه سرد

چرا دیگر از آن نشاط و شور نوجوانی اثری نبود؟!

دیروز همه گریستند