بازگشت به صفحه اصلی                             

علیه تبعیض   
سازمان دفاع از حقوق زن در ایران

 

 

 

گفت‌وگو با یکی از بازداشتی‌ها: اعدام‌های نمایشی، خودکشی زندانیان و خوابیدن روی آسفالت

 

مصاحبه‌یی که در پیش رو دارید، با یکی از بازداشتی‌های دو ماه اخیر گرفته شده است. برای امنیت شخص مصاحبه شوند، نام و مشخصات وی محفوظ است.
 
نحوه‌ی بازداشت شما چه‌گونه بود؟
 
من ساعت 10 شب در یکی از خیاب‌ن‌های فرعی گیشا "کوی نصر" توسط نیروهای موتور سوار لباس شخصی و ضد شورش بازداشت  شدم و با ضرب به وسیله‌ی شوکر و باتوم به کلانتری 127 منتقل شدم.
 
همراه شما فرد دیگری نیز بازداشت شد؟
 
البته ، من در زمانی که بازداشت شدم به همراه بیش از 20 نفر به کلانتری منتقل شدم.
 
گفتید از ابتدای بازداشت مورد ضرب و شتم قرار گرفتید می‌توانید بیش‌تر توضیح دهید؟
 
بله از ثانیه‌یی که بازداشت شدیم نیروهای لباس شخصی با باتوم به ما حمله‌ور شدند و بدون این‌که دلیلی وجود داشته باشه ما را کتک می زدند. می‌گفتند شما آشوب‌گر هستید و موتورهای پلیس را به آتش کشیدید در حالی که حداقل من روح‌ام هم از این جریان اطلاع نداشت.
 
در تظاهرات شرکت کرده بودید؟
 
نه من فقط می‌خواستم عرض خیابان را طی کنم تا به منزل یکی از بسته‌گان‌ام بروم که بازداشت شدم و بیش از 25 روز را در بازداشت گذراندم. بدون دلیل و بی گناه.
 
زمانی که بازداشت شدید با شما چه‌گونه برخورد شد؟
 
بعد از این‌که به کلانتری منتقل شدیم ما را به بازداشت‌گاه فرستادند و در اتاقی که ظرفیت 10  نفر را داشت بیش از 25نفر را نگه‌داری می‌کردند. ساعت 3 شب تمامی افراد را از بازداشت‌گاه بیرون آوردند و به حیاط بردند. با دست‌بند همه‌ی ما را، رو به دیوار کردند و شروع کردند به کتک زدن. سربازها هم ما را می‌زدند و در حین زدن شروع به فحاشی می‌کردند و می‌گفتند به خاطر شما سه شب است که نخوابیدیم و دائم در آماده‌باش هستیم.  به خاطر فشاری که در این چند روز بر آن‌ها وارد شده بود کنترل خودشان را از دست داده بودند تا می‌توانستند ما را کتک زدند. بعد از ضرب و شتم در حیاط کلانتری  حدود 1 شب کسی که با لباس شخصی بود و خودش را از پلیس امنیت معرفی می‌کرد شروع به بازجویی از من  و سایر افراد بازداشتی کرد و فقط یک سوال می‌پرسید چند موتور را به اتش کشیدی؟ وقتی جواب منفی می‌دادم و ابراز بی‌اطلاعی می‌کردم شروع به ضرب و شتم من می‌کرد و دود سیگارش را به صورت من هدایت می‌کرد. مرتب فحاشی می‌کرد و با الفاظ زشت من را تحقیر می‌کرد.  از من نام و محل تولد و مدرک تحصیلی‌ام را پرسید. آن شب را در بازداشت‌گاه کلانتری گذراندم.
 
روز بعد چه اتفاقی برای شما و سایرین رخ داد؟
 
روز بعد به آگاهی شاپور منتقل شدیم و همه‌ی نفرات را به خط کردند و حدود یازده ساعت ما را روی آسفالت نشاندند به صورتی که کمرمان خم شده و سرهای‌مان روی زانو بود به حالتی که سر من با کمر نفر جلویی باید برخورد می‌کرد و هر کس که به بالا و یا طرفین را نگاه می‌کرد فورا با باتوم مورد ضرب و شتم قرار می‌گرفت و به سر و صورت‌اش می‌زدند. آن‌قدر با لگد به پاهای‌مان زدند که نمی‌توانستیم راه برویم و پاها‌ی‌ام کاملا کبود شده بود. تا ساعت 11 شب در حیاط اگاهی بر روی زمین نشسته بودیم. دراین مدت اصلا به ما آب و غذا ندادند. آن شب در حیاط آگاهی روی آسفالت خوابیدیم. فردای آن روز هم باز همین جریان اتفاق افتاد؛ از صبح تا ساعت یازده شب را بدون آب و غذا  سر کردیم  و ساعت 11 شب با چشمان بسته و دست بند به وسیله‌ی یک خودرو ون به پلیس امنیت منتقل شدیم.
 

در آگاهی شاپور چند نفر بودید؟
 
بیش از 500 نفر بودیم اما در پلیس امنیت در حدود 60 نفر بودیم. در پلیس امنیت باز هم مورد ضرب و شتم قرار گرفتیم به طوری که  بینی من از دو ناحیه شکست. رفتار وحشیانیه‌یی با ما داشتند. در مدت این سه روز آن‌قدر کتک خورده بودم که دیگر درد را حس نمی‌کردم .
 
آیا  شما از حقوقی همچون تفهیم اتهام و حضور وکیل برخوردار بودید؟
 
به هیچ عنوان. ما فقط در این مدت با دست‌های بسته کتک می‌خوردیم بدون تفهیم اتهام. انگشت نگاری شدیم و از ما عکس‌برداری کردند و هر شش نفر را به یک سلول انفرادی در پلیس امنیت انتقال دادند. فردای آن شب، ساعت 4  باز هم به آگاهی شاپور منتقل شدیم در آن‌جا به تفکیک نفرات پرداختند. در جمع به همه اعلام کردند هر کس مصاحبه‌ی تلویزیونی انجام دهد و اعتراف کند که در تظاهرات‌ها حضور داشته و فریب خورده، پرونده‌ی وی را مختومه خواهند کرد. از میان افرادی که آن‌جا حضور داشتند، کسانی که تحصیل کرده بودند را بیش‌تر آزار می‌دادند.  معتادان و یا کسانی که جای چاقو و یا خال‌کوبی  روی صورت‌شان یا دست‌ها‌یشان بود را جمع کردند و برای مصاحبه بردند. در این میان 500 نفر بازداشتی جدید را هم که روز قبل دستگیر کرده بودند را به گوشه‌ی دیگر حیاط منتقل کرده بودند و با آن‌ها هم همان کاری را انجام می‌دادند که با ما در روزهای قبل انجام داده بودند .آن شب هم روی آسفالت آگاهی شاپور خوابیدیم .ساعت 3 شب از آگاهی شاپور با دست‌بند و چشم‌بند به زندان اوین منتقل شدیم. در هر اتاق 8 نفر جا داده شدیم. بعد از یک شب، به قرنطینه‌ی 1 زندان اوین منتقل شدیم و تقریبا یک هفته در آن‌جا بودیم. وضعیت کمی به‌تر شده بود و  دست‌رسی به حمام داشتیم. بعد از یک هفته ما را به قرنطینه‌ی 7 منتقل کردند.
 

آیا در ایام بازداشت در زندان اوین بازجویی و یا تفهیم اتهام شدید؟
 
بله در مدتی که در قرنطینه بودم 3 بار بازجویی شدم هر باز به مدت 6 ساعت. ابتدا بازجوی من بارها به  من می گفت که اعتراف کنم تا از این وضعیت رها شوم و او در پرونده به من کمک کند . کلیه‌ی تماس‌های تلفنی من را آورده بودند. تمامی پیام‌های کوتاه‌ام را پرینت گرفته بودند و از من می‌خواستند که با مشاهده‌ی عکس‌ها نفرات را شناسایی کنم. فشارهای روانی بسیار بالایی به من وارد می‌کرند و از من می‌خواستند که بنویسم و اعتراف کنم که به ماموران نیروی انتظامی حمله کردم و موتورهای آن‌ها را به آتش کشیدم اما هیچ کدام از این‌ها، واقعیت نداشت .
 
در زمان بازداشت آیا کسانی بودند که از لحاظ روحی شکسته بشوند و یا علیه خودشان اعتراف کنند؟
 
من از روند پرونده‌ی کسی اطلاعی نداشتم اما در میان بچه‌هایی که آن‌جا بودند چند نفری توجه من را جلب کردند، نه به لحاظ اعترافی بل‌که به لحاظ روحی. یکی از کسانی که بعد از ما به اوین آورده بودند، شب کنار من خواب بود (البته این را هم بگویم به علت جمعیت خارج از ظرفیت بازداشت‌گاه شب‌ها ما چسبیده به هم و روی یکی از شانه‌های‌مان می‌خوابیدیم). از شدت لرزش بدن‌اش من بیدار شدم و بیدارش کردم. جوان 18 ساله‌یی بود و در خواب از شدت ترس هذیان می‌گفت. وقتی دلیل ترس‌اش را جویا شدم به من گفت که بعد از بازداشت‌اش او را به پلیس امنیت منتقل کردند و چشم‌های او را بعد از ضرب و شتم بستند و برای اعتراف‌گیری از اون طناب دار را به گردن‌اش انداخته بودند و او  را بالای یک چهار پایه برده بودند و دایم تهدید می‌کردند که چهار پایه را می‌کشند و اعدام‌اش می‌کنن و جسدش را نابود می‌کنند. طوری که خانواده‌اش هم متوجه نشوند. چند باری هم به پایه‌های چهارپایه ضربه زده بودند و حسابی این جوان را ترسانده بودند. دو نفر هم دست به خودکشی زدند. یکی به دلیل این‌که یک‌سال  تلاش کرده بود و خود را برای کنکور آماده کرده بود اما در زمان کنکور خودش را به جای این‌که سر جلسه‌ی امتحان ببیند در زندان می‌دید و دیگری به دلیل این‌که خبردار شده بود مادرش به خاطر نداشتن خبر از فرزندش در ایامی که بازداشت شده بود، سکته کرده و یک نفر هم به خاطر مشکلات روحی خودش را حلق‌آویز کرد.
 
آیا از سرنوشت سه نفری که گفتید اطلاعی دارید؟
 
دو نفری که رگ‌های دست‌شان را زده بودند را به بهداری منتقل کردند و فکر می‌کنم که مشکلی برای‌شان پیش نیامد. اما از نفر سوم خبری نداشتیم .
 

در زندان اوین با شما چه برخوردی صورت گرفت؟
 

وضعیت بسیار بد بود. رفتار تحقیرآمیز زندان‌بانان و سربازان زندان به علت افزایش تعداد بازداشت شده‌گان از یک طرف، کمبود نیرو برای سر و سامان دادن به وضع زندانیان، کمبود جا و نبود امکانات اولیه‌ی بهداشتی از طرف دیگر از مواردی بود که می‌شود به آن اشاره کرد .
 

آیا از سوی مجامع بین‌المللی و نهادهای حقوق بشر  با زندانیان دیداری انجام شد و اگر انجام شد بهبودی در وضعیت صورت گرفت‌؟
 

یک روز به ما گفتند که فردا قرار است نماینده‌گان سازمان ملل برای فیلم‌برداری به بازداشت‌گاه بیایند. همان روز به ما تیغ برای اصلاح دادند، اجازه دادند که تمامی افراد به حمام بروند و همان شب به بچه‌ها گفتند فردا اگر از وضعیت بد در دوران بازداشت  سوالی شد باید جواب‌های‌شان منفی باشد و از وضعیت زندان اعلام رضایت کامل کنند. نباید از شکنجه شدن صحبتی داشته باشند، اعتراض نکنند و اگر چنین اتفاقی بیافتد روند پرونده‌شان به حالت تعلیق در خواهد آمد و آزادی‌شان به تعویق خواهد افتاد. ما هم فقط در این فکر بودیم  که هر چه زودتر از این جهنم رهایی پیدا کنیم و سکوت کردیم.
 

زمانی را توضیح دهید که میگویید از طرف سازمان ملل برای بازدید از زندان آمدند
 

تنها روزی بود که لب‌خند بر لب زندان‌بان‌ها بود و با همه مهربانانه برخورد می‌کردند و همراه با غذای‌مان ماست پاستوریزه دادند. افراد سازمان ملل هم از بازداشت شده‌گان سوالاتی را در خصوص نحوه‌ی برخورد و شرایط زندان می‌پرسیدند که همه رضایت خودشان را اعلام می‌کردند از ما فیلم‌برداری کردند و رفتند .
در کل چند روز را در بازداشت بودید و چه اتهامی به شما نسبت دادند؟
 

من تقریبا 28 روز در بازداشت بودم و زمانی من را آزاد کردند که جایی از کبودی روی پاها و یا دست‌های‌ام نبود. فقط شکسته‌گی بینی‌ام بود که کبودی اطراف چشم‌های‌ام کمی از بین رفته بود. در نهایت با تودیع وثیقه و با اتهام شورش و تخریب اموال عمومی بدون هیچ‌گونه مدرکی تا روز دادگاه موقتا آزاد شدم.
 
خبرگزاری هرانا