عليه تبعیض - شماره ٣ - ۵١ نوامبر ۲۰۱۰
علیه تبعیض: آزادی پوشش یعنی چه؟

سهیلا شریفی: آزادی پوشش یعنی اینکه شهروندان جامعه بتوانند بر اساس سلیقه شخصی خود و بدون قید و بندهای مذهبی و فرقه ای و اجتماعی و طبقاتی لباس بپوشند و در اجتماع ظاهر شوند. طبق تعریف تنها چیزی که در پوشیدن لباس انسانها را از هم متمایز می کند باید قاعدتا سلیقه و علائق شخصی آنها باشد و هیچ سازمان و نهاد و دولتی بناید بتواند برای مردم تعیین کند که چگونه در محل زندگی و مجامع و گردهمائیهای خانوادگی و اجتماعی لباس بپوشند. خواست آزادی پوشیدن لباس مدنی و یکدست تر برای همه در واقع در اواسط قرن هیجده وقتی جنبش لائیسته در اروپا شکل گرفت و در تقابل با قید و بندهای مذهبی و اجتماعی و طبقاتی مطرح شد. تا آنزمان هرکسی بنا به موقعیت اجتماعی و شغلی و مذهبی اش ناچار به پوشیدن لباس در همان چهارچوب بود . مثلا اشرافزاده ها و اعیان باید در لباسهای فاخر و مدل موهای ویژه که بعضا ساعتها وقت صرف درست کردن آنها می شد ظاهر می شدند، نظامیان حتی برای جشنهای رقص هم می بایست لباس نظامی بپوشند و دهقانان و مردم کارکن ناچار به پوشیدن کرباس و لباسهای زمخت و ارزان قیمت بودند. آزادی پوشش این امکان را به مردم داد که راحتتر و بدون قید و بند کمتری لباس بپوشند. بقول یکی از زنان انگلیسی که بعد از انقلاب فرانسه از این کشور دیدن کرده بود "دیگر نمی شد تفاوت زیادی بین لباس ملکه و زنان دیگر دربار مشاهده کرد"
البته باید این مسئله را در نظر داشت که وقتی از آزادی پوشش صحبت می کنیم بیشتر منظور در اجتماع و در محیطهای زندگی و خصوصی افراد است. در بیشتر جوامع دنیا پوشیدن لباس فرم در محل کار و در اماکن دولتی و اداری رسم و متداول است و مردم موظف به رعایت یکسری کدهای مخصوص لباس می باشند. مثلا دکتر و پرستار با روپوش سفید شناخته می شوند و بیمارستانها آنها را موظف می کنند که هنگام کار این پوشش را رعایت کنند یا مثلا کارگران آتشنشانی باید یونیفورم مخصوص کارشان را هنگام کار بپوشند که صدمه نبینند، آشپزها باید کلاه سرشان کنند و کارگران ساختمانی باید کلاه امنیتی بپوشند و غیره. اما همین کارگران و کارمندان در محیطهای خانوادگی و اجتماعات دیگر می توانند آنطور که خودشان دوست دارند لباس بپوشند.

تعریفی که من بالا از آزادی پوشش آوردم البته خیلی کلی و عمومی است و جا دارد در فرصتهای دیگری به محدودیتهای ویژه ای که زنان را مقید به پوشیدن نوع خاصی از لباس و یا کفش و غیره کرده و تاثیرات این نوع پوشش بر زندگی و جسم آنها پرداخت. اما آنچه ما امروز با آن بعنوان آزادی پوشش روبرو هستیم (و فکر می کنم سوال شما هم در اینرابطه باشد ) بیشتر مسئله حجاب اسلامی و اجبار و یا ممنوعیت پوشیدن آن است. من معتقدم اولین اشتباهی که خیلیها می کنند این است که حجاب را بعنوان پوشش می بینند و در همین رابطه دچار کج فهمی شده و مثلا در تقابل بین سکولاریسم و اسلام سیاسی در اروپا دچار سردرگمی می شوند وعملا کنار اسلامیها می ایستند. حجاب خیلی فراتر از نوعی پوشش است، حجاب عامل بردگی جنسی زن و وسیله در قید و بند نگاه داشتن اوست. از طرف دیگر حجاب امروز تبدیل به یک امر سیاسی شده و یک جریان سیاسی مشخص یعنی اسلام سیاسی را نمایندگی کرده و به امری برای پشبرد اهداف سیاسی این جنبش تبدیل شده است.
نباید حجاب را یک نوع مد و لباس دید و در قالب مد و لباس آنرا در بحث آزادی پوشش وارد کرد. تا جائی که به کودکان بر می گردد باید مطلقا حجاب را تا زیر شانزده سال برای کودکان ممنوع کرد و اجازه نداد خانواده ها بر سر کودکان حجاب بکشند. در سنین بالای شانزده سال اگر زنی تصمیم گرفت حجاب بپوشد کاملا آزاد است و می تواند بعنوان امر شخصی خود آنرا بپوشد با این ملاحظه که مظاهر مذهبی و جداسازیهای مذهبی در محیطهای کاری و اماکن دولتی ممنوع هستند و کسی نباید مثلا بعنوان معلم با حجاب یا صلیب و یا هر نوع علامت مذهبی و یا تبلیغ سیاسی سر کلاس ظاهر شود. همانطور که جامعه اجازه نمی دهد معلمی با صلیب شکسته هیتلر سر کلاس ظاهر شود و یا مثلا کلاه سفید کوکلوس کلانها ممنوع است و غیره به همان نسبت هم باید حجاب و صلیب و مظاهر مذهبی در محیطهای کاری و دولتی ممنوع شوند چرا که اینها موجبات تفرقه و جداسازی بین مردم هستند و افراد را به دسته ها و گروهها ی متفاوت تقسیم کرده و آنها را از هم دور و گاها بر ضد هم تحریک می کند.

 

علیه تبعیض: پس احترام به مذهب و سنن چه می شود؟


سهیلا شریفی: احترام به مذهب و سنن هم یکی دیگر از راههای به قید و بند کشیدن مردم است. می گویند باید به فرهنگ و مذهب مردم احترام گذاشت، در عمل منظورشان این است به فرهنگ و مذهب من احترام بگذار وگرنه به زندانت می اندازیم و پونس به پیشانیت می زنیم و یا تردت می کنیم. احترام به مذهب و سنن برای عقب نگه داشتن و به تمکین کشاندن مردم است و گرنه چرا نمی گویند به بی مذهبی و فرهنگ مدرن و پیشرو و نوآوری هم احترام بگذاریم. چون می دانند که وقتی مدرنیسم جلو می آید سنن و مذهب به عقب رانده می شوند و کنترل و به تمکین کشاندن انسانهای آزاده و مدرن و نوآور آسان نیست. احترام به مذهب در دنیای امروز ابزاری است در دست دولتهای فاشیست و ارتجاعی مانند جمهوری اسلامی که با آن به سرکوب آزادیخواهان و مردم معترض بپردازد. تا کسی صدای اعتراضش بر علیه قوانین اسلامی بلند می شود فورا اینها نماینده مردم می شوند و شروع به موعظه در مورد احترام به مذهب و اعتقادات مردم می کنند. در کشورهای اروپائی هم همین آخوندهائی که معلوم نیست چطوری به خودشان مارک نمایندگی مردم را زده اند از طرف میلیونها نفری که اتفاقا از دست قوانین اسلامی فرار کرده اند به اسم احترام به مذهب مردم سعی می کنند دستاوردهای بشری در اروپا را به عقب رانده و قوانین ارتجاعی خود را در این کشورها مستقر کنند. مذهب بعنوان یک عقیده شخصی افراد آزاد است و مردم می توانند سازمانهای مذهبی خود را داشته باشند و اعتقادات خود را تبلیغ کنند اما هیچکس حق ندارد مذهب خود را به دیگران تحمیل کند و آنها را بزور وادار به اجرای مراسم مذهبی و پیشبرد سنتهای خاص مذهبی کند و تحت هیچ عنوانی کسی حق ندارد به اسم احترام به سنن و مذهب مانع آزادی بیان دیگران شده و تبلیغات ضد مذهبی و یا کارکاتور و به سخره گرفتن اعتقادات مذهبی را با تهدید و ترور جواب دهد.