روانشناسی ازدواج به روایت جمهوری اسلامی

 

سهیلا شریفی

 

زهرا سجادی معاون آموزش و پژوهش مرکز امور زنان و خانواده ریاست جمهوری اخیرا اعلام کرده است که درس "تنظیم خانواده" از دروس دانشگاهی حذف شده تا آموزش همسرداری جایگزین آن شود. از ترم بهمن ماه قرار است در دانشگاهها بجای درس تنظیم خانواده کتاب "روانشناسی ازدواج و شکوه همسرداری" تدریس شود. ظاهرا کاهش ناگهانی جمعیت و نگرانی مسئولین از رونق فراوان مهد کودکها و ایجاد فاصله بین مادر و فرزند بعنوان دلایل اصلی این تغییر مطرح شده اند.

از مزخرفاتی مانند کاهش ناگهانی جمعیت و نگرانی مسئولین از کم شدن امت اسلامی!! (به حق چیزهای نشنیده!) باید بدون اظهار نظر گذشت چرا که حتی احتیاج به ذهن پیچیده و جامعه شناسانه ای نیست که ثابت کنی در کشوری که آمار کودکان خیابانی و بی پناه آن سر به فلک می زند، در کشوری که سالانه بیست و پنج درصد دانش آموزان بخاطر فقر مالی ترک تحصیل می کنند و در کشوری که اکثریت عظیم پدر و مادرها برای تهیه نان شب فرزندانشان مشکل دارند بدنیا آوردن و تولید کودکان بیشتری که سرانجامشان به خیابانها کشیده شود و معتاد و تن فروش و بیسواد شوند معقول نیست و دولتی که نمی تواند زندگی چنین کودکانی را تامین کند صلاحیت تصمیم گیری در مورد افزایش جمعیت کشور را ندارد.

حقیقت ماجرا اما ربط زیادی به افزایش و یا کاهش جمعیت ندارد. چیزی که رژیم از آن در رنج است و تلاش دارد برایش راهی پیدا کند مسئله به تمکین کشاندن زنان و تحمیل قوانین ازتجاعی و ضد زن اسلامی به آنان است. کاری که تابحال در عرض سی و چند سال حاکمیت سیاهش رژیم نتوانسته موفق به اجرای آن شود. آه و فغان سران رژیم از شرکت وسیع زنان در آموزش عالی، بازار کار و زندگی اجتماعی و عدم تمکین به سیاستهای اسلامی و ضد زن آن است.

زنان در ایران با مقوله روانشناسی ازدواج و شکوه همسرداری به روایت اسلامی و ارتجاعی آن بخوبی آشنا هستند. روانشناسی ازدواج در قاموس جمهوری اسلامی یعنی بردگی مطلق جنسی زن، یعنی تجاوز به دختران نه ساله و ده ساله تحت نام ازدواج، یعنی چند همسری و صیغه، یعنی نداشتن حق سرپرستی بر بچه ها و عدم امکان کار و مسافرت بدون اجازه شوهر. شکوه و عزت همسرداری تحت قوانین جمهوری اسلامی یعنی کلفتی و نوکری بی اجر و مزد و سوختن و ساختن در آشپزخانه و نهایتا خودسوزی وقتی کارد چنان به استخوان رسید که زن را یارای تحمل نماند. زنان در ایران اینها را همه با گوشت و پوست خود لمس کرده اند و دقیقا به همین دلیل است که حاضر به زیر بار رفتن این قوانین ضد زن نیستند.

کشف واستفاده از وسایل جلوگیری از حاملگی تاریخا انقلاب بزرگی در زندگی زنان در دنیا ایجاد کرده است. با نرم شدن استفاده از وسایل جلوگیری زنان توانستند با خیال راحتتر و به دور از نگرانی و ترس از باردار شدن رابطه جنسی برقرار کرده و از آن لذت ببرند. مهد کودکهای عمومی هم از دستاوردهای مبارزاتی مردم برابری طلب دنیاست که به زنان کمک کرد تا بعد از مادر شدن هم همچنان بتوانند در فعالیتهای اجتماعی شرکت کرده و ناچار نباشند به چهاردیواری خانه هایشان برگردند. ایندو دستاورد همیشه با مخالفت شدید مذهب و دستگاههای مذهبی از کلیسا و سیناگوگ گرفته تا حوزه های علمیه روبرو بوده است. استفاده از کاندوم هنوز هم از طرف کلیسا و واتیکان کاملا پذیرفته نشده است. همین چند ماه پیش بود که بالاخره پاپ بندیکت جام زهر را سر کشید و قبول کرد که از استفاده از کاندوم در بعضی از موارد محدود می تواند از نظر خدا قابل قبول باشد.

مانند همه طرحهای ارتجاعی رژیم این یکی طرح هم از همین حالا محکوم به شکست است. شصت و چند درصد دختران جوانی که هرسال در کنکور شرکت می کنند و تعداد روز افزون مهد کودکها بیانگر این واقعیت است که زنان ایران زیر بار قوانین ازتجاعی رژیم نرفته اند و قصد ندارند هیچوقت به آنها تمکین کنند. *